هر حاکمی در ایران ظالم است
هر حاکمی در ایران ظالم است
به علت قائم به فرد بودن جکومت ها یا به هر علت یا علل دیگر ، ایرانیان معمولا حاکم را ظالم می دانسته اند . ولو در علن شهادت به عدالتِ حاکم می داده اند ، در سِر از ظلم او شکوه سر می داده اند . ولو نسلی حاکم را عادل می دانسته اند ، نسل خلف آنها از بدبختی های به ارث رسیده از او داد بر می آورده اند . ولو طبقه ای از حاکم و عدالتش می گفته اند ، طبقاتی از جور و بیداد شکایت می کرده اند . جز خدا هم کسی نمی یافته اند تا شکایت بدو برند ، که قاضی یا حاکم شرع غالبا گماشته حاکم بوده است . این باعث می شده تا حاکم در ایران در اغلب موارد ظالم تلقی شود و بنا به تلقی عامه کسی باشد که رعیت فقط باید به او فحش دهد ، تا دلش آرام گیرد .
اگر هم انقلابی در می گرفته است انقلابی سنتی بوده که یک هدف بیشتر نداشته . حاکم ظالمی را برکنار کنند و حاکم عادلی را که می توانست هر کسی باشد به جای او بگذارند ؛ اگر چه اندک مدتی پس از جشن سرنگونی حاکم پیشین ، مردم حاکم تازه را ظالم تلقی می کردند . بنا بر این چنین انقلاب هایی بیشتر به دنبال سرنگونی حاکم و حکومت موجود بودند ، تا اینکه بخواهند جانشین مناسبی برای آن پیدا کنند ، چه رسد به آن که بخواهند نظام حکومت استبدادی را که تا قرن 19 طبیعی و در نتیجه اجتناب ناپذیر تلقی می شد برکنار کنند ( همایون کاتوزیان ، ایرانیان ، 1402، ص12و13) .
به عبارتی ایرانی ترجیح می داده است به جای حل واقعی و ریشه ای مشکل به معلول حاکم فحش بدهد . سالهای 71 و 72 کلاسی می گذراندیم در مورد نویسندگی برای برنامه های رادیو و تلویزیون . پرویز خرسند یکی از استادان این دوره که سابقه ای هم در مبارزه با رژیم محمدرضا پهلوی داشت می گفت ما عادت کرده بودیم به شاه و ساواک شاه فحش بدهیم . یک روز چشم باز کردیم دیدیم تظاهرات ها نتیجه داده و شاه رفته و حکومت شاه هم رفته . مانده بودیم به چه کسی فحش بدهیم چون مردم حکومت تازه ای سر کار آورده بودند !
تضمین جمهوریت ، تضمین استقلال و آزادی
در دیدگاه های نظریه پردازان این نکته مورد توجه هست که تمرکز قدرت خصوصاً اگر در مدتی طولانی دوام پیدا کند می تواند باعث بروز فساد در ارکان قدرت شود . بعضی از صاحب نظران در این باره به راه حلی فکر می کنند که از جمله لوازم آن گردن نهادن ساختار حکومت به قانون فراحکومتی است . چنین قانونی نوعی تضمین برای این ایده سیاسی است که هیچ کس فراقانون نیست و با همه در مقابل قانون یکسان عمل می شود . این تدابیر در ایران نیز می تواند مورد توجه قرار بگیرد ، چرا که : اساسی ترین ویژگی دولت – و هرگونه قدرت اجتماعی – در ایران عبارت بوده است از استبدادی بودن قدرت ، و محدود نشدن آن با هیچ قانون نوشته یا نانوشته بلند مدت که بیرون از چارچوب خود حکومت قرار داشته باشد (همایون کاتوزیان ، ایرانیان ، دوران باستان تا دوره معاصر ، ترجمه حسین شهیدی ، چ22، تهران ، نشر مرکز ، 1402، ص353 ) .
تجربه ای که باعث می شود تا از این منظر هم موضوع حکمرانی مورد تأمل قرار گیرد این است که تعریف عملی حکومت در ایران ساختاری بوده است که گرایشی جدی و مزمن به تسلط و تحقیر ملت برای تسهیل امر حکومت داشته است . در نتیجه ، " حکومتهای ایرانی بر جان و مال اتباع خود صرف نظر از طبقه اجتماعی آنان مسلط بوده اند ؛ قدرتی که حتی حکومتهای مطلقه اروپایی – که در سرتاسر قاره اروپا مجموعا چهار قرن فرمانروایی کردند – هرگز در اختیار نداشتند ( همان ، ص9 ) .
مشهور همیشه موجه نیست
مشهور است که کتاب سیاست از آن ارسطو است . اما بعضا در چنین نسبتی تشکیک شده است . من جمله نقل می شود : مأمون در میان فیلسوفان به ارسطو توجهی ویژه داشت . پس از خواب نما شدن خلیفه ، یحیی بن بطریق به فرمان خلیفه ، در پی کتاب سیاست ارسطو رفت و در یکی از پرستشگاه های یونان رساله ای مشتمل بر هشت مقاله در قوانین سیاست یافت و این کتاب منحول را به عنوان توصیه های ارسطو به اسکندر و با نام "سرالاسرار" ترجمه کرد ( سیداحمد هاشمی ، " نهضت ترجمه" ، نهضت ترجمه ، سیداحمد هاشمی و دیگران ، چ2، تهران ، نشر کتاب مرجع ، زمستان 1393، "صص1-58" ، ص36) .
دولتداری ایرانیان قدمت چشمگیر دارد
بعضی از محققان پیشینه حکومتداری ایرانیان را به دوران عیلامی باز می گردانند . بنا به این قبیل تحقیقات ، خوزستان نخستین بار در ایران شاهد شکل گیری حکومت و دولت و زندگی نسبتا گسترده شهری و تمدنی در فلات ایران بود . نخستین دولت بزرگ ایرانی ، دولت عبلامی است که در همین منطقه پا گرفت ( محسن ثلاثی ، جهان ایرانی و ایران جهانی ، چ2، تهران ، نشر مرکز ، 1380 ، ص 138) .
ری
نام شهر ری که مضاف الیه کلماتی چون ملک ، حکومت ، گندم و امثال اینها قرار گرفته ، در دوره هایی خصوصا از ناحیه امویان دستمایه دسیسه ها و تطمیع های گوناگون قرار می گرفته و زمانی سواد اعظمی بوده است شوق انگیز .
سام میرزا در تحفه سامی در احوال امیر عنایت الله از ری به وصف شهر ، و د راحوال فضل سارانی و همدمی رازی از طهران به صفت قصبه یاد کرده ؛ و نیز نام بیست و چهار تن از بزرگان و شاعران را که در اوایل عهد صفویان از ری برخاسته اند در این کتاب آورده است (گودرز رشتیانی ، ره آورد مینورسکی ، چ1، تهران ، هرمس ، 1394 ، " نظری به مقاله ,ری, ]از مینورسکی[ ، در دائره المعارف اسلام" ، حسین کریمان ، "صص133-140" ، ص137) .
و اکنون چرخِ سالها و سده ها چرخیده و ملک ری به قصبه ای از قصبات طهران یا تهران تبدیل شده و تهران سواد اعظم است .
غزالی بی سبب بزرگ نبوده است
شاید بتوان کوچکی را به لطائف الحیل بزرگ نشان داد . اما یقینا کوچک بزرگ نمی شود ، مگر به مراقبات و بلکه مرارت های بسیار . امام محمد غزالی که از بزرگان علم و عرفان به شمار می آید ، عمر خود را در کشف حقیقت صرف نموده است . تألیف 129 اثر را بدو نسبت داده اند ، که از آن جمله است :
کتاب نصیحه الملوک به فارسی در حکمت عملی و اخلاق ،
کتاب الوجیز در فقه . برخی در باره این کتاب گفته اند که اگر غزالی دعوی نبوت می کرد ، معجزه اش کتاب الوجیز بود. حدود هفتاد شرح بر آن نوشته اند از جمله شرح امام فخر رازی ،
کتاب یاقوت التأویل فی تفسیر التنزیل در 40 جلد ،
و آثار دیگر
( ر. ک : امام محمد غزالی ، نصیحه الملوک ، 1389، " زندگی ، اندیشه و آثار امام محمد غزالی" ، به کوشش قوام الدین طه ، "صص 7-56" ، صص46-55 ) .
غزالی پیوسته در دربار ملکشاه و وزیر دانش پرور ، خواجه نظام الملک ، تقربی به سزا و مقامش در پیشگاه آن خواجه بزرگ بر همه علما و فقها تقدم داشت ، تا آنکه در سال 484 به درخواست خواجۀ وزیر منصب تدریس نظامیه بغداد را عهده دار گشت و در همین سال بر کرسی نشست ( همان ، ص9) . پس از 4 سال تدریس در نظامیه بغداد تصمیم می گیرد دیگر در آنجا درس ندهد. او ظاهرا جهت مراجعت از بغداد – از ترس خلیفه و سطان وقت – به بهانه سفر حج تصمیم خود را اعلام می کند ؛ لکن در باطن قصد ریاضت و اقامت در شام را داشت که در آن تاریخ مرکز مهمی برای زهاد و متصوفه بود و می خواست دیگر به بغداد مراجعت نکند و برادرش امام احمد غزالی را در تدریس نظامیه جانشین خود قرار داد (همان ، ص10) .
امام محمد غزالی در سال 499 هجری پس از 11 سال انزوا و خلوت ، به درخواست سلطان سنجر و اصرار و الزام وزیرش فخرالملک بن خواجه نظام الملک – متوفی به سال 500 هجری – در ذی القعده این سال برای تدریس از طوس به نیشابور آمد و در نظامیه به تدریس نشست و حدود یک سال به تعلیم و هدایت طالبان نیشابور اشتغال ورزید و کتاب المنقذ من الضلال را که از کتب مهم اوست در نیشابور تألیف کرد ( همان ، ص14).