زبان و ادب عامه در تاریخ بیهقی
محمد حسن صنعتی
زبان و ادب عامه درتاریخ بیهقی
تاریخ بیهقی از جمله متون پدیدآمده در حوزه نثر از ادب پارسی است و نثر نظر به پیوند مستقیمی که با تحولات اجتماعی دارد می تواند آینه تمام نمای پسند و ناپسندهای جامعه و اقشار گوناگون آن در مراتب گوناگون باشد.اگر روزی کسی با کنش ها و واکنش های نثر به برررسی روانی جامعه خویش بپردازد می تواند بسیاری از لایه های پنهان را ببیند (متن در غیاب استعاره، ص9) .در دوره بروز تاریخ بیهقی به مثابه نثری مردمی، کلمه برای نثر وسیله ای است تا از خود به در آید و خود را به میان بیفکند . دوره ای است که نثر مفید است. زبان مردم به حروف بدل می شود و موسیقی نثرش به موازات گفتار مردم می ایستد . اساسا نثر قرن چهارم و پنجم از سادگی زبان مردم الهام گرفته بپا خاسته است و چون موقعیتی اجتماعی به ویژه فرهنگی ایجاد چنین نثری را الزام آور می کرد ، در توده مردم تاثیر گذاشته است (همان، ص10) .
ابوالفضل بیهقی برای مرتبط ماندن باسطح درک و دغدغه عامه مردم ، دانشمندی به نظر می رسد که گرایشی عامدانه به ادبی گفتن در شکلی طبیعی و خلق متنی ادبی اما از حیث هنرورزی در سطحی متوسط و در عین حال دارای محتوای قابل استفاده برای عامه .او به سبب نگرش واقع گرایانه و اخلاقی اش ، در ارزیابی اشعار چندان متوجه معیارهای هنری و زیبایی شناختی نیست . او ظاهرا هر سخن منظومی را که بری از تملق و اغراق و حاوی هشدار یا اندرزی باشد شعر خوب تلقی می کند و غیر از آن را هر قدر هم آراستگی هنری و بلاغی داشته باشد ، "سخن طنز" می خواند و مردود می شمارد (حدیث خداوندی و بندگی ، ص53).
شاید به دلیل همین گرایش به ادب عامه است که با توجه به اقبال آنان به هنرهایی رایج و مردمی و البته زبانی چون کنایه و استعاره ، بیهقی نیز در اثر خود به این دو هنر میدان بروز و ظهور داده است . چند اثر همراه با مقولات ديگر زيبا شناختي يا به صورت مستقل، در مورد كنايات تاريخ بيهقي به تأمل پرداختهاند:
پروين گليزاده، فرهنگ نوادر لغات، تركيبات، كنايات و امثال در تاريخ بيهقي (پاياننامه كارشناسي ارشد)، زهرا فتحي، «امثال و حكم، كنايات و عامیانهها در تاريخ بيهقي»، ناصر كاظم خانلو، فرهنگ اصطلاحات، كنايات، عبارات و امثال تاريخ بيهقي (پاياننامه كارشناسي ارشد)، حسن بساك، «تحليل تصاوير كنايي در تاريخ بيهقي» و بهمن نقيلو، بررسي كنايات در تاريخ بيهقي (پاياننامه كارشناسي ارشد).
مريم فيض در پاياننامه كارشناسي ارشد خود به نام تركيبات كنايي و غير كنايي، تشبيهات و تمشيلات در تاريخ بيهقي، دو هنر بياني را مورد تحقيق قرار داده است. همچنين حسن بساك به هنرهاي تشبيه و استعاره پرداخته است: تجلي تشبيه و استعاره در تاريخ بيهقي.
حسين عبدي، در مقالة «شاعرانگيهاي تاريخ بيهقي»، هنرهاي بياني تشبيه، استعاره و كنايه را مورد مطالعه قرار داده است و مصطفي ملكآيين در پاياننامه كارشناسي ارشد خود به نام شباهتهاي سبكي شعر شاملو و نثر تاريخ بيهقي با تكيه بر سطح زباني و ادبي، همين سه هنر را به نحوي تطبيقي بررسي نموده است.
"طنز و طعنه در تاریخ بیهقی" ( مقاله محمدجعفر یاحقی) و " شوخ طبعی در تاریخ بیهقی" (مقاله عبدالله راز) مقالاتی هسند که بخشی از زبان وادب عامه در زمانه بیهقی و سپس متنی را که او پدیدآورده است نشان می دهند.. ذیل مدخلی دیگر می توان دشنام ها در زبان مردم کوچه و بازار را شناسایی کرد تا تصویر درستی از نوع مراوده و مکالمه مردم و خواص به دست آید . درنمونه ای ، بونصر مشکان از چاپلوسی بوالحسن عبدالجلیل چنان به خشم آمد که گفت: " چون کار بونصر بدان منزلت رسید که به گفتار چون بوالحسن ایدونی بر وی سطوری نویسند ، زندان و خواری و درویشی و مرگ بر وی خوش شد" . و "ایدون" ، " پست" معنی شده است، نیز به معنی " چنین" فهمیده شده است. "ی" در پایان " ایدونی" نشانه نکره است . افاده دشنام می کند. چون بوالحسن ایدونی یعنی آدم فلان و فلان شده ای مثل بوالحسن (حدیث خداوندی و بندگی، ص117) .
موضوع توجه بیهقی به زبان مردم کوچه و بازار را غلامرضایی هم در " بحثی اجمالی در شیوه نویسندگی بیهقی" بررسی کرده است.
البته زریاب خویی این گرایش به ادب عامه را پاشنه آشیل تاریخ نویسی بیهقی هم می داند. به عبارتی این مورد از نقطه های تناقض ادبی نویسی و تاریخی نویسی به نظر می رسد. به قول بیهقی" بیشتر مردم عامه آنان اند که باطل ممتنع را دوست تر دارند چون اخبار دیو و پری و غول بیابان و کوه و دریا". و فقط عقلا و دانایان که طالب حقیقت صرف اند اهل نقد و تحقیق اند و متاسفانه عدد ایشان بسیار کم است : " و آن کسان که سخن درست را خواهند تا باور دارند ، ایشان را از دانایان شمرند ، و سخت اندک است عدد ایشان ، نیکو فراستانند و سخن زشت را بیندازند" ( بزم آورد، ص30) .
میتوان گفت تاریخ بیهقی داستانی است مطوّل به درازای حکومت غزنویان پر از لطایف و ظرایف. (حسینی کازرونی، 1384: 2) بعضی از محققان معتقدند او تراژدیپرداز چیرهای بوده است. در تمام روایات و اخبار و وقایع و حوادثی که چه در خصوص مرگهای عادی و طبیعی و چه در زمینة اسارتها و دربند بودنها، مثلهکردنها و به دار آویختنها و همه حوادثی که به مرگ و نیستی فردی شاخص و یا گروهی انبوه منتهی میشود تنظیم گردیده، همه جا از اول داستان آغاز میشود. ابتدا هم شخصیت فکری و موقع اجتماعی فرد مشخص میشود و مورخ بزرگ اوضاع آشفتة زمان و عهد غزنویها، موقع سیاسی دربار آن عصر، وضع روحی و علمی کارگزاران و دبیران و مترسلان درباری را به صورت تابلوهای جاندار و خیرهکنندهای ترسیم کرده است.
بیهقی نه مانند مورخان عادی و معمولی که صفحات تاریخ را برای خوش آمد پادشاهان عصر آراسته و یا برای پر کردن اوراق دیوان و دفتر خامه به دست گرفتهاند، بلکه مانند یک معلم اخلاق، یک اندرزنویس مؤمن و صاحبنظر، به کاری بزرگ دست یاخته است و این حقیقت به ویژه از سطور آخر پایان داستانها مخصوصاً داستانهای تراژدی او پیداست. (شفیعی، 1374: 275 و 276) در واقع آنچه امروزه در مطالعات محققان ذیل عنوان سرمایه اجتماعی بررسی می شود برای احصای وجه اجتماعی تاریخ بیهقی به کار می آید. نیز قابل معادل سازی مفهومی و تحقیق است ، چنان که محسن خلیلی در مقاله " سرمایه اجتماعی در تاریخ بیهقی" (1387) بدان مبادرت کرده است.از همین جمله است توجه بیهقی به نقش اجتماعی زنان؛ مثلا: حره ختلی، عمه مسعود، یا اسماء دختر ابوبکر و مادر عبدالله زبیر و مادر حسنک. بیهقی از مادر بونصر مشکان با عنوان "زنی عاقله" یاد می کند (حدیث خداوندی و بندگی، صص84-89) .
بخشی از این مطالعه معطوف به وجه اجتماعی در مرور اصطلاحات صنفی ، طبقاتی ، القاب و عنوانهای به کار رفته در تاریخ بیهقی قابل تعریف است (ر.ک: فرهنگ تاریخ بیهقی، ص120) . همچنین ، بخش دیگری از شناخت زبان و ادب عامه یا وجه اجتماعی تاریخ بیهقی با مطالعه در باره گروه های اجتماعی صورت می بندد. از باب نمونه، ذیل کلمه " شاهد" در معنی غلام و گاهی معشوق مرد می توان به تصویری از وضعیت اخلاقی یا وضعیت دربار و سپس بسترسازی ورود این نوع عاشقی به ادبیات عرفانی قرن 6 قمری و مثلا اشعار سنایی و سوانح العشاق احمد غزالی دست پیدا کرد (ر.ک: حدیث خداوندی و بندگی، ص76و 77) .
بسته به ایام تقویمی سال ، آیین هایی بین اقشار و آحاد جامعه در زمانه بیهقی رواج داشته است که مرور آنها می تواند تصویر گر زبان و ادب و اسطوره ها و افسانه های رایج بین عامه نیز مشخصات اجتماعی روزگار نویسنده باشد . مثلا علاوه بر اعتدال نوروز ، در پاییز اعتدال دیگری به نام نوروزی تیرمو[tiramo] وجود دارد که در حقیقت معادل همان جشن مهرگان گذشته است . چنین تقسیم بندی ای در سال به وسیله گزارش بیهقی از دربار غزنویان نیز ثابت می شود ( چند چهره کلیدی در اساطیر گاهشماری ایرانی، ص47) . " امیر به جشن مهرگان بنشست . و پس برخاست و به سرایچه خاصه رفت و جامه بگردانید و بدان جامه زمستانی به گنبد آمد که بر چپ صفه ی بار است و چنان دو خانه ، تابستانی به راست و زمستانی به چپ کس ندیده است " (تاریخ بیهقی ، شرح خطیب رهبر، ص724) .
نظر به آنچه اجمالا آمد ، تاریخ بیهقی تاریخی است بایسته که آگاهی دهنده است به روش علمی یافتن دلایل امور با مداقه در مناسبات تاریخی و اجتماعی میان افراد و تحولات مرتبط با آنها. همچنین، تببین گر مقام واقعی انسان است و تدابیر آدمی در عرصه حیات و در احتراز از موانع و عومل مخرب ، تدابیر آدمی در سازگاری با محیط ، احوال مردم عادی و عامی و در منظری کلی سیرنهانی تاریخ ( گزیده تاریخ بیهقی، دبیرسیاقی، ص3و4) .