تاریخ بیهقی و بعضی از واژه ها
بعضی از واژه های متن/ مرتبط
احماد : ستودن ، سپاس گزاردن.
اشراف: مشرفی برای دربار. نظارت . بازرسی.
الپ: پیشوندی در نامهای ترکی .
ایادی : نعمتها . دستیاران.
برنشستن: سوار شدن.
بسیج: بسیج ساختگی کارها و آماده شدن.
پایمرد: پشتیبان.
تاش: افاده شراکت می کند. نیز:سنگ.
تبجیل: بزرگداشت،نکوداشت، احترام.
تبسط: دلداری.
تفت: تف. حرارت. بشتاب.
حرم: نسوان.
خسیس: پست.
خوازه: قبه. طاق نصرت.
خیاره : گزیده .
خیرخیر: خیره . چشم دریده .
خیلتاش: کسانی که از یک خیل و سپاه باشند.
دیبقی : پارچه ای و جامه ای منسوب به دیبق (معرب دیبا که کلمه ای فارسی است ) .
رتبیل: مرزبان .
رواتب: جمع راتبه. حقوق ماهانه.
زراد: زره گر.
زرادخانه: اسلحه خانه.
زوایا و خبایا : نهانی ها.
عطسه امیر محمود : ایاز و احمد ینالتگین .
عورات: زنان پوشیده روی.
غادر : نابکار. غدر کننده. مکار.
غلس: به فتح اول و دوم، تاریکی پایان شب، نزدیک روز و هنگام بانگ خروس.
فذلک: خلاصه.
قوال: آواز خوان.
کوتوال : پاسبان قلعه . دژبان.
ماندن: گذاشتن.رها کردن.
محجم: ترسیده.
محفوری : منسوب به نام شهر محفور در کنار دریای مدیترانه . جای کنده شده.
مدروس: فرسوده .
مسته : طعمه مرغان شکاری .
مسرع : تندرو.
ملطفه : نامه و مکتوب.
مناظره : گفتگو .
منقاد: وابسته . پیرو.
مهمات: جمع مهم. کارها.
نوبتی: کشیک چی. نگهبان .
نیم ترک: چادر کوچک که از یک سوی باز می شده است.
هره: به کسر اول، بدخویی. شرارت طبع.
هریوه: منسوب به هرات. زر خالص رایج .