ضرورت گفت و گو و چنبره چالشها
ضرورت گفت وگو و چنبره چالشها
محمدحسن صنعتی
هر چند به نظر می رسد که نباید در ضرورت گفت و گو تردیدی باشد ، هستند کسانی که – البته با بیانی کنایه آمیز – می گویند : گفت وگو برای ما نه تنها نفع ندارد ، که ضرر هم دارد . به نظر آنها ، تا زمانی که شما ارزشهای غربی را بپذیرید ]که عملا پذیرفته ایم[ ، گفت وگو معنا ندارد. هنگامی می توان گفت وگو کرد که شما برای ارزشهای غربی مشروعیت قائل نباشید و خودتان هم ارزشهایی برای عرضه داشته باشید ، که برتر از ارزشهای آنها هستند . در آن صورت است که می توانید مذاکره کنید ؛ چیزی بدهید و چیزی بگیرید . اما وقتی که چیزی برای ارائه نیست ، بهتر است که انسان با کسی حرفی نزند ، چون ضعیف است و آدم ضعیف همیشه مقهور و منفعل است ( دهشیار ، "ضرورت گفت و گوی تمدن ها"، 1382، ص137) . با این حال ، گفت و گو ، حتی بی نتیجه اش هم سازنده است . بلکه گفت و گو خود ، هدف و نتیجه تواند بود. لازم نیست گفت و گو مثلا در مورد تمدن ها به نتیجه ای برسد . بلکه همین که طی آن دیدگاه ها شناسایی یا شناسانده شوند کافی است . لازم نیست از گفت و گو ]بین تمدن ها یا پیرامون تمدن ها[ نتیجه خاصی گرفته شود یا ما پس از آن شاهد یکسان شدن تمام جهان باشیم . شناخت دیدگاه ها و ذهنیت ها و در عین حال شناخت تکثرها – در عین وحدت – می تواند ما را به شناخت درست تمدن های دیگر برساند و ابهاماتی را که در مورد تمدن ما در اذهان وجود دارد برطرف کند (محمدرضا دهشیری ، در : آشتیانی و دیگران ، "راهبردها راهکارها ... -2" ، 1382، ص183) .
در تاریخ ایران چهره هایی بوده اند که به سهم خود و با شیوه خود در ایجاد گفت و گو موثر واقع شده اند . میرزا صالح شیرازی (فوت 1224ش.) به رغم شعر دوستی ، در مقطعی و در منظری که به امور می نگرد ، عقل می کند و از نظم سرایی رو می گرداند . او به فراست در می یابد که وضعیت جدید نیازمند زبانی نوآیین و اندیشه ای "روشن و متمایز" است و زبان فارسی مصنوع ، پرتکلف و تهی از اندیشه ی زمان او بیان این وضعیت جدید را بر نمی تابد . چنان که از فحوای سخن میرزاصالح بر می آید ، گویا او در آغاز شعری نیز می سروده است . اما به مناسبت اشاره عیسی قائم مقام در باره بیهوده بودن نظم بافی ، میرزاصالح از وسوسه شعرگویی دست شسته ، به فکر دانش اندوزی می افتد ( طباطبایی ، دیباچه ، 1381، ص265و266) . میرزاصالح همچون اندیشمندی اصلاح طلب ، برای حفظ امکان گفت و گو، بدگویی از حکومت همعصر عثمانی را بدیل بیان انتقاد از قاجار قرار می دهد ، تا همچون سنت دیرپای ایرانیان یعنی به در گفتن برای شنواندن به دیوار ، شرح مبسوط ولو بکنایه بدهد . او در بخشی از سفرنامه که در باره خلافت عثمانی بحث می کند ، از هر فرصتی برای برجسته کردن نقائص آن نظام سود می جوید و بر تعارض آن با نظام مشروطه و دولت خواهی جدید تاکید می ورزد . به نظر طباطبایی (همان ، ص273) این تاکید بر مفاسد دستگاه خلافت و سلاطین عثمانی ، جایگزین بسطی است که میرزا می توانسته در باره پتیارگی نظام سلطنتی ایران و پلیدی های شاهان قاجار بدهد ، اما با کمال تاسف مانع موجود و مقتضی مفقود بوده است . میرزاصالح کازرونی شیرازی را می توان پیشگام غرب شناسی در ایران دانست ، چون به نظر می رسد که میرزا صالح نخستین ایرانی بود که با پشتوانه نوعی خردورزی به سفر غرب رفته است و از این حیث ، جایگاه ویژه ای در گذار از تفنن در شناخت غرب به کوششی جدی و اندیشمندانه دارد و بی هیچ تردیدی او را باید از پیشگامان این شناخت به شمار آورد (طباطبایی ، همان ، ص265) .
بوده اند چهره هایی که ترجیح می داده اند برای نتیجه بخش بودن گفت و گو یا مفاوضه علمی ، گفتمان اساس ایجاد و بلکه ابداع کنند . از آن جمله است به نگارش درآمدن آینه شاهی ؛ رساله ای در اندیشه سیاسی و عرفان به قلم ملامحسن فیض کاشانی برای شاه عباس دوم . "آینه شاهی" ، نوشته شده در 1066 هجری قمری بیشتر از آنکه رساله ای در باره فلسفه سیاسی به معنای رایج آن در سنت دوره اسلامی باشد ، با رساله هایی در سیاست پیوند دارد که به مشرب عرفانی – باطنی نوشته شده اند و مبتنی بر نوعی انسان شناسی عرفانی – باطنی است . از این حیث می توان رساله آینه شاهی را در شمار اندک رساله هایی دانست که نویسندگان آنها کوشیده اند تا بر پایه اندیشه عرفانی – باطنی ، نظامی از "عرفان سیاسی" تاسیس کنند که نظریه عرفانی انسان کامل را به نظریه شاهیِ آرمانی پیوند می زند (طباطبایی ، همان ، ص359) .
گفت و گو آداب و ملاحظاتی دارد که اگر در نظر گرفته شود می تواند ثمرات خجسته ای در پی داشته باشد . یک اصل یا ملاحظه این است که طرفین یک گفت و گو در حالی وارد گفت و گو شوند که عقیده جزمی از پیش تعیین شده در مقوله مورد گفت و گو را در ذهن شسته و کنار گذاشته باشند و اصرار بر رد نظر طرف گفت و گو نداشته باشند. در این مورد دکتر منوچهر آشتیانی چنین توضیح می دهد : مقصود از شستن عقیده از پیش تعیین شده این است که مثلا "شخص گفت و گو کننده بخواهد عقیده طرف مقابلش را کاملاً رد کند و این کار را آگاهانه انجام دهد" . این طرز فکر است که در را می بندد ، ولی آنجا که شما با کلیت معنوی و فرهنگی خود می اندیشید ، درها و پنجره ها را برای گفت و گو باز می کنید (آشتیانی ، "چیستی گفت و گوی تمدن ها" ، 1382، ص195).
مهم در گفت و گو این است که افراد برای روشن شدن حقیقت یا حقیقتی تازه به بحث بنشینند و نه چنان که بعضی برای کم نیاوردن ، میدان سفسطه را میز گفت و گو گمان می برند . در سال 1798م. ناپلئون به مصر لشکر کشید تا در شمال افریقا راه را بر نیروهای انگلیسی ببندد و آماده حمله به هند شود. در راه سفر به مصر ، ترجمه قرآن را هم مطالعه کرد تا وقتی با شیوخ آن سرزمین در باره الله صحبت می کند چیزی کم نیاورد (قائد ، ظلم ، جهل و برزخیان زمین ، 1391، ص59) . اما گویا همیشه هم تدابیر ناپلئون اقناع کننده نبوده است . در بینوایان ویکتور هوگو ( ترجمه حسینقلی مستعان ، ج1، ص438) نتیجه یکی از تدابیر او چنین است : ناپلئون چهارنعل در طول خط سیر فراریان می تازد . برایشان نطق می کند ، دنبال شان می شتابد ، تهدیدشان می کند ، التماس می کند. همه دهان هایی که صبح فریاد می زدند "زنده باد امپراتور" ، حالا از حیرت بازمانده اند . به زحمت می توان این افراد را شناخت . سواره نظام آلمانی که تازه از راه رسیده است ، حمله می کند ، قطعه قطعه می کند ، می کشد ، هلاک می کند ( قائد ، ظلم ... ، 1391، ص122) .
و در این بین کسانی هم هستند که به نظر می رسد احصاء شان دست کم برای ورود به یک جدال علمی و بلکه جدال احسن ، احصاء کامل تر و عالمانه تری باشد . کنت دو گوبینو (فوت 1261ش.) فرانسوی است و اولین مترجم یک متن فلسفی غربی به فارسی ، یعنی "گفتار در روشِ" دکارت ، که به سال 1279ق. انجام گرفت . گوبینو که در میان تمام متون فلسفه جدید غربی ، "گفتار در روشِ" دکارت را برای ترجمه اولین متن فلسفی غربی به فارسی برگزیده ، در کتاب معروف خود ، یعنی "ادیان و نحله های فلسفی در آسیای مرکزی" نه فقط از فلاسفه همعصر خود در ایران سخن می گوید ، بلکه فهرستی نسبتا مفصل و دقیق از تمام فلاسفه ایرانی که از زمان ملاصدرا تا نیمه دوم قرن نوزدهم در این مملکت زیسته اند و به نحوی نماینده جنبه های مختلف سنت فکری ایرانی بوده اند به دست می دهد ( مجتهدی ، آشنایی ایرانیان با فلسفه های جدید غرب ، 1379، ص133) .
یکی از لوازم گفت و گوی مفید و ادامه ی آن ، آمادگی طرفین برای عرضه ی داشته ی معادل است . به نظر حسین دهشیار ، بی تردید اقتصاد ، و ساختارهای سیاسی و اقتصادی ، بازتاب های مادی فرهنگ و ذهنیت غربی است اگر اقتصاد غرب ، یعنی سرمایه داری ، در همه جا حاکم است و اگر مفاهیم و اندیشه سیاسی غرب ، یعنی احزاب و رای دادن و پاسخگو بودن حاکمان در برابر مردم ، امروزه ارزش و مشروعیت دارد ، بالطبع باید پذیرفت که فرهنگ غرب هم گفتنی های بسیاری دارد. فرد یا جامعه مقابل در چنین گفت و گویی باید برای این سوال پاسخ روشن داشته باشد : شما چه چیزی می خواهید عرضه کنید؟ (دهشیار ، همان ، ص123) .
شاید بتوان صداقت علمی را یکی دیگر از ضرورات گفت و گویی از این دست در شمار آورد. به زبان خودمانی ، ولو در مقطعی از یک گفت و گوی کوتاه یا زمان بر کسی به این نتیجه رسید که "گند زده" ، درست و ضرور برای ادامه درست و مفید گفت و گو این است که روحا به این عبارت مذعن باشد . در نمونه ای داریوش شایگان می گوید : ایران در سال های دهه چهل و پنجاه داشت جهش می کرد . ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم . ولی بعد آن ها پیش افتادند و موفق تر شدند. علت عدم موفقیت ما به نظر من این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم . حالا چرا ؟ نمی دانم . ما روشنفکران آن دوره هم پرت بودیم و تحلیل درستی از جایگاه خود در جامعه و جامعه خود در جهان نداشتیم . می توانم این را به عنوان یک اعتراف بگویم که ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم . باید اعتراف کنم شرمنده ام که نسل ما گند زد (داریوش شایگان ، "روشنفکران دهه 40 دن کیشوت هایی علیه تجدد بودند" ، اندیشه پویا ، شماره 45، شهریور1396، "صص35-39"، ص37، نقل در: زارع ، ریشه های توسعه نیافتگی ، 1396، ص40) .
چنین به نظر می رسد که وقتی ابعاد جغرافیایی و فرهنگی موضوع بحث ، افزایش می یابد تغییراتی در نوع افراد یا طرف های گفت و گو موضوعیت دارد : هر گاه از گفت و گوی میان حکومت ها که امری بدیهی و رسمی است صرف نظر کنیم ، در می یابیم که افرادی که در درون تمدن های مختلف هستند ، نزدیک ترین همکاریها را با هم دارند ، چه در زمینه های علمی و تحقیقاتی و چه در زمینه های دیگر . به قول دکتر منوچهر آشتیانی : روزی نیست که دانشمندان در کنفرانس ها و همایش ها یا از طریق دیگر با هم تبادل و تعاطی نداشته باشند ( ر.ک : آشتیانی و دیگران ، "راهبردها راهکارها ... -2" ، 1382، ص183و184) .