درس های دیروز

محمد حسن صنعتی

سه نوع تاریخ داریم . تاریخ تفکر و عبرت ، تاریخ مفاخر و تاریخ تتبع خشک . یکی یک متن تاریخی را تصحیح می کند . یکی به تعبیر دکتر داوری "به تاریخ فخر می کند" و هویت خود را در این مفاخرت می یابد . معدودی هم ممکن است از تاریخ عبرت بگیرند . و در این بین ، اهل سیاست رغبت چندانی به عبرت گرفتن از تاریخ ندارند که بر مرکب قدرت می پویند و نیاز چندانی در خود به خرد نمی بینند . خردمندان اند که نوعا بهره ای از قدرت ندارند اما به حکم خرد ، اهل عبرت و از جمله عبرت از تاریخ اند . دستورات الهی با امید اثر در خردمندان و اهل عقل و بصیرت شرف صدور یافته است ؛ اولوا الالباب و اولوا الابصاراند که مخاطب دستور شریف اند و نه اشراف و بزرگان و دنیاداران ( ر. ک : داوری اردکانی ، نگاهی فلسفی به مسائل کنونی ایران ، 1396، ص326) . این بی اعتنایی به تاریخ در حالی است که تاریخ نویسی ضامن تحقق آگاهی ملی است و باید تاریخ نویسی دامن بخورد و گسترش پیدا کند. و مع الاسف آنچه از مرور تاریخِ تاریخ نویسی از قرون گذشته بدین سو - به چشم می آید رکود یا انحطاط تاریخ نویسی است . شاید کتاب های بسیاری انتشار پیدا کند که متن و مواد آنها صبغه تاریخی داشته باشد ، اما هنگامی که تطورات شبکه ای و عمیق قدرت ها ، ارزشها ، مردم شناسی ، و جمود یا جنب و جوش به شکلی تحلیلی و در هندسه روشن و قابل رصدی از مختصات و مواجهات ، بررسی کل نگرانه و موشکافانه نمی شود ، آنچه در مقابل قرار می گیرد بیش از آنکه تاریخ باشد ، گزارشی یکسویه یا داستان وار از رویدادهایی است که عامه آنها را تاریخ می شناسند."تأکید بر انحطاط تاریخ نویسی و زوال اندیشه تاریخی که با یورش مغولان آغاز شد ، و تکرار آن ، از این حیث ضرورت دارد که تاریخ نویسی جایگاه تکوین آگاهی ملی است و موضع گیری فلسفی و "فلسفه تاریخی" بدون این آگاهی ملی امکان پذیر نیست"(طباطبایی ، دیباچه ای بر نظریه انحطاط ایران، 1381، ص455) .

شاید بتوان یکی از ممیزه های تاریخ نویسی از تاریخ واره را آن دانست که متن تاریخی در تعقیب صیرورت آرام و تدریجی تغییرات و آیند و روند اندیشه ها و اقتدارها ، بجا در مقاطعی و منازلی که می باید درنگ می کند و حق آنها را با نظر به ادراک درست رخدادها می گزارد . نمونه را ، واقعه عاشورا . و قضا را ، عاشورا روز بزرگی است در تاریخ بشر با تقارن های بزرگ ؛ "روی عن قتاده : ان الیوم الذی تاب الله فیه علی آدم کان یوم عاشورا" (میبدی ، کشف الاسرار ، 1376، ج 1، ص156) .

این نحوه نگرش یعنی تاریخ نویسیِ معطوف به آگاهی آفرینی هنگامی به هویت پیدا کردن فلسفه تاریخ منجر می شود که از منظری درست در زمان یا مکان یا آثار بنگریم. به نظر طباطبایی (دیباچه ، ص408) ، حکیم ابوالقاسم فردوسی و خردنامه او را باید "فلسفه تاریخِ" آگاهی ایرانی از جایگاه و وضعیت جدید تاریخی ایران زمین و انحطاط آن دانست . او نماینده بارز دریافت نوآیینی بود که ایرانیان به دگرگونی های تاریخ خود پیدا کرده بودند و از این رو ، فردوسی فروپاشی شاهنشاهی ساسانی را از مرتبه نازل گزارش تاریخیِ "خدای نامه ها"ی آغاز دوره اسلامی ، به تأمل فلسفی در باره دوره ای نو در تاریخ ایران زمین تبدیل کرد . منبع اساسی فردوسی ، شاهنامه منثور ابومنصوری بوده . ولی چنان که از بعضی قرائن برمی آید ، شاید در مواردی محدود ، به منابع منثور یا شفاهی دیگری غیر از شاهنامه ابومنصوری نیز برای تصحیح یا تکمیل مطالب نظر داشته است . البته اگر هم از منابعی جز شاهنامه ابومنصوری استفاده کرده باشد در نقل آن مطالب نیز امین بوده است (مرتضوی، فردوسی و شاهنامه ، 1369، ص68) . در خور توجه این است که این اثر امانتدارانه در جستن و بازتاب حقیقت ، همچون آثار بزرگ فکری و فرهنگی ما مشحون از اشارات روشنگر و کلیدی در فهم گردش ایام و اقدار روزگار است . این آثار ، کارکرد اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی خود را دارند . "چقدر اندیشه باید عمیق و نشان دهنده فهم دقیق مناسبات اجتماعی باشد که بتوان این بیت را گفت:

به جویی که یک بار بگذشت آب

نسازد خردمند از آن جای خواب

به چه بیانی می توان این گونه فشرده ناامنی اقتصادی و افت بهره وری را بازگو کرد"(رضاقلی، اگر نورث ایرانی بود، 1400، ص197) . و چه نیک این عبارات فرایاد می آورد که مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد ؛ من جرب المجرب حلت به الندامه .

در بازنگری تاریخی است که نشر فرهنگ و دین در گذشته از طریق تجارت بازخوانی می شود و به یاد می آوریم که بزرگترین کشور مسلمان یعنی اندونزی بدون لشکرکشی و جنگ و از طریق مسافرت تجار مسلمان غالباً هم عرب اسلام آورد. اساسا بخش عمده ای از مسلمانان آسیای جنوب شرقی از برمه ، چین و فیلیپین گرفته تا مالزی ، سنگاپور ، تایلند و کامبوج جملگی از طریق تجار مسلمان که بدان مناطق برای تجارت ایاب و ذهاب می کردند با اسلام آشنا شدند (زیباکلام ، ما چگونه ما شدیم ، 1395، ص336) .

در ماجرای تنوع قومی بسیاری دغدغه ها از طریق بازخوانی تاریخ و ارجاع به سابقه همزیستی اقوام و تعصب آنان در باب ایران و ایرانی بودن مرتفع می گردد. اقوام ایران زمین بنا به آنچه از نقشه های نقش بر آب شده دشمنان تفرقه افکن ایران زمین می شود دریافت ، همواره خود را پارس و ایرانی می دانسته اند . فتحعلی آخوندزاده یکی از چهره های شاخص روشنفکری ایرانی در اصالت نژادی خویش می گوید : اگر چه علی الظاهر ترکم ، اما نژادم از پارسیان است . ما فرزندان پارسیانیم و بر ما تعصب پارسیان فرض است (اشرف ، هویت ایرانی ، 1395، ص27) .

انقلاب مشروطه و دوران پرتلاطم آن چه "مشروطه" از chart یا چارت انگلیسی / یا شارت فرانسوی charte گرفته شده باشد و چه از "مشروط" شدن اختیارات مطلق شاه به نظر مجلس که در قالب قانون تبلور می یابد یادآور بسیاری مناقشات فکری یا میدانی است که برای رسیدن به تصویر و نسبت درستی از حقوق و حدود یا منافع ملی یا مطلق بودن و نسبی بودن اقتدار حاکمان یا آزادی کنشگران و امثالهم صورت گرفته است ؛ از نوشته شدن اولین متون تبیینی دیدگاه صاحب نظران و اندیشه وران تا نوشته شدن فرمان تشکیل مجلس و شکل گیری عملی مشروطه . نخستین متن فارسی مشروطه ، تحفه العالم اثر سیدعبداللطیف شوشتری (فوت 1184ش. ) نگاشته ی 1801 میلادی / 1180 شمسی است. شایان توجه است که هر چند سید عبداللطیف شوشتری تحفه العالم را بیش از یک سده پیش از فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطه خواهی مردم ایران به رشته تحریر کشید ، برخی از مفاهیم اندیشه مشروطیت را می توان در اثر او پیدا کرد و احتمال دارد که تحفه العالم ، نخستین نوشته فارسی بوده باشد که سخنی از مشروطیت و نهادهای سلطنت مشروطه در آن آمده است (طباطبایی ، دیباچه ، ص243) . شوشتری در تحفه العالم خاستگاه دگرگونی ها در سامان مغرب زمین را در تحول رابطه کلیسا و دولت و استقلال نهادهای آن از بند فرمانروایی دنیوی پاپ و دستگاه کلیسا در اروپا دانسته است (همان ، ص244) .

تاریخ به ما می گوید :

گاه مجموعه ای از سر حق خواهی یا به قصد درانداختن طرحی برای نیل به آبادی و آزادی گرد هم آمده و تاریخ آفریده اند و مثلا حاصل آن "کمیته ایران آزاد" شده است ؛ دولتِ در تبعیدِ ایران در جنگ جهانیِ اول . در طی جنگ جهانی اول ، روشنفکران ایرانی اغلب در خارج از کشور به فعالیت سیاسی خود ادامه دادند . از جمله فعالیت "کمیته ایران آزاد" به رهبری سید حسن تقی زاده در برلین قابل ذکر است . از اعضای این کمیته باید از سیدمحمد علی جمال زاده ، ابراهیم پورداوود ، حیدرخان عمواوغلی ، میرزانصر الله خان جهانگیر و حبیب الله شیبانی نام برد . کمیته ایران آزاد در حقیقت ، دولتِ در تبعید ایران در طی جنگ اول تلقی می شد و با حزب دموکرات در ایران تماس داشت . اعضای این کمیته ، مجله کاوه را در طی جنگ و پس از آن در برلین منتشر کردند (بشیریه ، جامعه شناسی سیاسی ، 1385، ص 258و259) .

و گاه یک تن عمدتا به تنِ واحد ، ظاهرا عامی و در اصل دارای تذوق در علم - دار و ندار خود را وارد میدان پیشرفت و توسعه ایران کرده است ؛ ابوالفضل عالی نسب . دلش برای توسعه ایران می تپید . شاید طبقه متوسط و مادونِ آن عالی نسب را با چراغ های گرم کننده ای به اسم والور به یاد بیاورند . برای دانش آموختگان رشته مهندسی مکانیک جایزه فیزیک عالی نسب گذاشته بود . جزء حمایت کنندگان مالی مجله مکتب اسلام از ابتدای نشر مجله بود . آرای فردریک لیست و مارکس را خوانده بود ، و ریکاردو را تجزیه و تحلیل می کرد (رضاقلی ، اگر نورث ایرانی بود ، 1400، ص 177) .