شمس و طغرا ، رمان تاریخی
شمس و طغرا ، رمان تاریخی
محمدحسن صنعتی
داستایوسکی و تولستوی نمایندگان تاریخ قرن نوزده روسیه و ادیسون 146 ، شاعر ، منتقد و روزنامه نگار اوایل قرن هیجده و استیل 147 منتقد و روزنامه نگار معاصر ادیسون ، نمایندگان تاریخ زندگانی مردم انگلستان در قرن هیجدهم هستند و نمایندگی اینها موقعی اصالت کامل دارد که آنها نسبت به زندگی محیط خود صمیمی بوده باشند 148 . داستایوسکی ، تولستوی و گوگول توانسته اند چنین باشند . هیچ مورخی نمی توان یافت که زندگی قرن نوزدهم روسیه را بهتر از قصه نویس هایی چون گوگول ، تولستوی و یا داستایوسکی نشان داده باشد . تصویری که تمام مردم دنیا از قرن نوزدهم روسیه دارند بر اساس قصه های این نویسندگان ساخته شده ، طوری که گویی مورخان این قرن جز یاوه بافی کاری نکرده اند . شاید به یقین بتوان گفت که تاریخ قرن نوزده روسیه در یادداشتهای زیرزمینیِ داستایوسکی نهفته است ، چرا که کمتر نوشته ای می توان یافت که زندگی زیرزمینی و درونی انسان دوران تزار روس را به این روشنی تصویر کرده باشد 149.
" از این نظر کار قصه نویس به کار روزنامه نگار شباهت دارد ؛ با این تفاوت که قصه نویس در طول مدت نسبتا طولانی و روزنامه نگار در طول مدت بسیار کوتاه ، نویسندگان تاریخ انسانی هستند . اگر در عصری روزنامه نگار جبون و زبون و بی شعور و خودفروش نباشد ما دیگر چندان نیازی به مورخ نخواهیم داشت . قصه نویس و روزنامه نگار و مورخ در موقعیت تاریخی خاص و در عصری خاص ، نماینده تمام جلوه های تاریخی آن عصر هستند " 150 .
حتی می توان گفت قصه نویس به دلیل توجه دقیق به جزئی ترین نکات ، تاریخ دقیق تری می نگارد. قصه با چیزهایی سر و کار دارد که در تاریخ کمتر بر زبان می آیند ، چرا که قصه با طبیعت درونی انسان سر و کار دارد و فقط وجود انسان بر آن حکومت می کند . می توان گفت اعمال ظاهری و کلی هر انسانی متعلق به تاریخ است و افکار و احساسهای درونی او – شادیها ، غمها ، امیدها و نومیدیها و جلوه های ضمایر خودآگاه و ناخودآگاه ، و بالاخره هر آنچه مربوط به خلوت گزینی عاطفی با خود باشد – متعلق به قلمرو قصه است . تاریخ برون گرا است ولی قصه - نسبت به تاریخ – درون گرا است. به همین دلیل نویسنده تاریخ بیهقی از احساس حسنک حرفی بر زبان نمی راند . فقط ظواهر و کلیات و محیط و تضادهای امر را می دهد و می گذرد 151 .
اکنون که چنین نسبتی بین قصه و تاریخ وجود دارد می توان پرسید که در عرصه تاریخ چه اتفاقی افتاده است که قصه به شکل امروزی پیدا شده و به شکل دیگری به وجود نیامده است ؟ و چرا قصه در کشورهای اروپایی از سه قرن پیش پیدا شده و در کشورهای شرقی از شصت –هفتاد سال پیش ، و البته در ایران بعد از آغاز مشروطیت ؟ قصه به شکل امروزی آن در دوران تاریخ نسبتا راکد نمی توانست به وجود بیاید . مقصود از تاریخ راکد تاریخی نیست که در آن هیچ گونه حرکتی دیده نمی شود . بلکه تاریخی است که در آن حرکت اجتماعی – طوری که توده های اجتماعی ، برای هدفی اجتماعی و کاملا آگاهانه ، به پا خاسته ، مبارزه کرده ، غالب و یا مغلوب شده باشند – کمتر دیده می شود 152 .
عصیان علیه فئودالیسم و آنگاه عصیان علیه بورژوازی از جمله ی اتفاقاتی است که می توانسته رکود اجتماعی در غرب را بر هم زند و قصه آینه ی این اتفاقات بوده است و در این میان اگر قصه قرن هیجدهم ، قصه عصیان بورژوازی علیه فئودالیسم و تثبیت شدن طبقه متوسط است در تمام شئون اجتماعی 153 ، قصه قرن نوزدهم ، قصه عصیان علیه بورژوازی است ؛ بورژوازیی که دنیا را به سوی کاپیتالیسم صنعتی کشانید . و این البته نشان می دهد که تاریخ تا چه حد در پیدایش و تکوین قصه نویسی موثر افتاده است 154 .
تاریخ را با حکایت نیز می توان مقایسه کرد . تاریخ از حکایت واقعی تر به نظر می آید ، به دلیل آنکه حوادث از صورت "رمانس" و قهرمانها از حالت رمانتیک یا جادویی و یا عارفانه و اهل کرامات ، به سوی زمین و واقعیتهای زمینی کشیده شده اند . ولی قصه واقعی تر از تاریخ است ، به دلیل آنکه حزء به جزء زندگی درونی قهرمانها در آن تصویر گردیده است 155 .
و اما در ایران ، با بروز بحرانها و اتفاقاتی که رکود اجتماعی را بر هم زده ، و از سویی از خلال آشنایی و مراوده با غربیها و راهبردهای ادبی و داستانی آنها در جبران نقصانهای تاریخ و حکایت ، قصه در شکل امروزی آن متولد می شود . قصه بلند ، و آنگاه قصه بلند تاریخی نیز مولود چنین الهام و اهتمامی است . رمان تاریخی ایران در دوران بحرانی مشروطه طلبی و پس از امضای مشروطه توسط مظفرالدین شاه در سال 1285 ش. به عنوان مطرح ترین گونه ادبی رخ می نماید و شکل بیان هنری تجلیل از مردان بزرگی می شود که در گذشته "منجی" ایران بوده اند . دو گرایش عمده اجتماعی یعنی امنیت بورژوایی و جستجوی هویت ملی ، سبب پیدایش این گونه ادبی می شوند . روشنفکران ایرانی که با انقلاب مشروطه به خود آمده اند، در جهت کشف تاریخ ملی می کوشند . سرمایه داری هم برای گسترش منافع خود به احساسات ملی مشترک دامن می زند . از سویی دیگر مالکان و سرمایه داران بزرگ – که در قدرت با هم شریک شده بودند – در مقابل حرکتهای مردمی در سالهای 1284 تا 1300 به سکون و امنیتی بازدارنده احتیاج داشتند ، امنیت و اطمینانی که "اکنون" وجود نداشت . به همین جهت در "گذشته" – در ایران باستان پرشکوه - در جستجوی آن بودند . رمان تاریخی نیز کاوش در گذشته باستانی را وجهه ی همت خود قرار داد . روشنفکران هم که در فضای نامطمئن احساس امنیت و راحتی نمی کردند و با مردم هم پیوندی نداشتند ، به دنبال تحقق رویاهایشان در گذشته می گشتند و خواسته و ناخواسته با کسانی که برای "توجیه امتیازهای خود استدلالهای تاریخی ابداع" 156می کردند و به ریشه های قدیمی شان فخر می فروختند همسو می شدند 157 .
نویسندگان به سوی خود ایران بازگشتند تا از آن الهام بگیرند . و دوره ی نهضت مشروطیت ، دوره رشد آگاهی و علاقه به مسائل سیاسی و اجتماعی بود . گروهی از این نویسندگان خود را وقف نوشتن نوول تاریخی کردند با این هدف که مباهات ملی و احساسات وطن دوستی را در مردم برانگیزند . موضوعات این آثار از شکوه و عظمت امپراتوری هخامنشی در قرن ششم قبل از میلاد تا کارهای نمایان نادرشاه در حمله به هند در قرن هیجدهم میلادی یا اوایل قرن دوازدهم هجری شمسی را در بر می گرفت 158 .
نویسندگان به تاریخ نویسی رو می آورند . اما تاریخهای ما نظر به اینکه تنها به ضبط وقایع عمده و سنین وقوع آنها قناعت کرده اند ، کمک موثری به نویسندگان داستانهای تاریخی نمی کنند تا آنها بتوانند مناظر و صحنه های درست و حقیقی روزگاران نابود گذشته را با تمام جلوه ها و نمایشهای آن ترسیم کنند و نوشته ی خود را از خشکی و بی رمقی دربیاورند . با این وصف ، روشن می شود که نویسندگان داستانهای تاریخی ، خسروی ، شیخ موسی و دیگران که منابع محدودی برای تحقیق و مطالعه در دست داشته اند چه تهور بزرگی به خرج داده و چه کار صعب و دشواری بر عهده می گرفته اند 159 .
با این همه ، اطلاعات محدود تاریخی ، استنباط و ذوق خلاقه ی نویسندگان در قالبی داستانی درهم می آمیزد تا آنجا که" در نوولهای نویسندگانی چون صنعتی زاده ی کرمانی ، محمد باقر خسروی و حسن بدیع نمی توان خط فاصلی بین واقعیت و افسانه کشید" 160 .
خسروی حاصل کار خویش را "تاریخ" می داند : " چون نیک بنگرند این کتاب تاریخ مجملی است از وقایع بیست و چهار ساله ی فارس و زمان پادشاهی آبش خاتون آخر اتابک از سلسله سلغریان" 161. و چون خود را در تاریخنگاری موظف به بیان مستند و ذکر سند می شناسد ، در تمام رمان ، هر جا مطلبی از منبعی تاریخی نقل می کند به اختصار ذکر مأخذ می کند . وی در مقدمه رمان می گوید : هر مطلب تاریخی و جغرافی که در آن درج نموده از هر کتاب که التقاط شده یک حرف از نام آن کتاب را در آغاز آن مطلب از بهر علامت می نگارد که هر گاه بخواهند به آن کتاب رجوع فرمایند ، بدین تفصیل : از حبیب السیر (ح) از فارس نامه (ف) 162 از آثار العجم (ث) از جام جم (ج) از سیاحتنامه ی ابن بطوطه (ط) از کلیات شیخ سعدی (ک) و در سه جلد پرداخته آمد و هر جلدی به نامی موسوم گشت بدین شرح : جلد اول شمس و طغرا ، جلد دوم ماری ونیسی ، جلد سوم طغرل و هما 163 .
غلامحسین یوسفی بر تاریخی بودن رمان شمس و طغرا صحه می گذارد : رمان شمس و طغرا فقط مایه ی سرگرمی و سیر در عوالم لطیف عشق نیست . بلکه پرده هایی است از تاریخ ایران ، آن هم مربوط به روزهایی سخت و توان فرسا . از خلال سطور آن گاه می توان ناله ی نفرت آلود ملتی را از ستم بیگانگان بی فرهنگ به گوش جان شنید ؛ 164 بیگانگانی که دوران پرآشوب مغول را به تاریخ ایران تحمیل کردند .
علاوه بر حضور اشخاص تاریخی در کتاب – که به رمان خسروی جنبه ی تاریخی می بخشد – ذکر پاره ای از حوادث تاریخ به مناسبت این حالت را تکمیل می کند . در عین حال که سلسله ی وقایع را سرگذشت شمس و طغرا و دیگر قهرمانان کتاب به هم می پیوندد ، حوادث زندگی آنان با رجال تاریخ و برخی از وقایع عصر نیز ارتباط پیدا می کند . نویسنده این پیوستگی را را به صورتی مطبوع ایجاد کرده به نوعی که خواننده در همان حال که با داستانی عاشقانه سر و کار دارد در تاریخ هم سیر می کند . شاید این یکی از مواردی باشد که قریحه ی داستان نویسی خسروی بروز می نماید اگر چه گاه اختیار قلم را از دست می دهد و شرح و بسط تاریخ به درازا می کشد و تداوم داستان دچار وقفه می شود 165 .
یوسفی که عنوان مقاله ی خود در نقد و بررسی رمان خسروی را "داستان پرداز تاریخ" 166نهاده ، با تأسف بر فقدان تاریخ نگری و تاریخی نگری در روزگار ما می نویسد : اینک که غور در تاریخ و توجه به آثار تاریخی در بین ما کاهش یافته است یادکرد نویسنده ای که به تاریخ ایران بسیار دلبسته بود – یعنی محمد باقر میرزای خسروی – معنی و جلوه ای دیگر تواند داشت . وی در گذشته ای نه چندان دور در جامعه ما می زیست . جاذبه ی تاریخ و مردان و زنان و حوادث تاریخی و سرگذشت شهرها او را به خود می کشید و آثار باستانی در گوشه و کنار این مرز و بوم در نظر وی زنده و باروح می نمود چندان که هر جا بود اوقات فراغت خود را به تأمل در این گونه بناها صرف می کرد گویی با آنها راز و نیازها داشت . وقتی نیز قلم برگرفت و به داستان نویسی پرداخت تاریخ را فضای داستان قرار داد و نخستین رمان تاریخی فارسی را در ادبیات جدید ایران در سه جلد به قلم آورد که در نوع خود اثری است در خور توجه و خواندنی 167 .
آرین پور نیز شمس و طغرا را رمانی تاریخی می داند ، و هم یادآور می شود که این رمان اشتباهات فراوان تاریخی دارد 168 . میرصادقی ، خسروی را اولین نفر از "رمان نویسان متقدم" و "معروف" می داند که رمان تاریخی نوشته اند : " 1. محمد باقر خسروی ، شمس و طغرا " . وی خسروی را از نظر هنری ناموفق می داند چرا که " از نظر هنری آثارشان فاقد اعتبار و ارزش است " 169 و این می تواند به معنی آن باشد که نوشته ی خسروی بیشتر "تاریخ " است تا "رمان" یا " رمان تاریخی" . آرین پور به وجود ضعف هایی در شمس و طغرا قائل است . " در محاوره ی قهرمانان داستان کلماتی به میان می آید که در شأن یک رمان جدی تاریخی نیست و به حد زیادی از وزن و ارزش آن می کاهد" 170 . اما می گوید : " با وجود جهات ضعفی که برای این اثر تاریخی شمردیم ، رمان خسروی یک محصول برگزیده نوین از قریحه و استعداد ایرانی و نخستین داستانی است که از جنبه ی اجتماعی و فکری اهمیت فراوان دارد " 171 .
حسن عابدینی ، شمس و طغرا را "اولین رمان تاریخی ایران" می داند که وقایع زمان اتابکان فارس و فرمانروایی مغول بر ایران را شرح داده و با دقتی کامل آثار قدیمه ی فارس و حوادث قرن هفتم هجری را به لباس افسانه بیان می نماید 172 . و البته معلوم نیست که آقای عابدینی به چه اعتباری شمس و طغرا را افسانه خوانده است . ایشان در سالشمار ادبیات فارسی نیز برابر سال 1288 ش. نوشته است : " اولین نمونه رمان تاریخی : شمس و طغرای محمدباقر میرزا خسروی" 173 .
از غیر ایرانیان دکتر فرانسیزک ماخالسکی مقاله ای جامع و سودمند با نام "رمان تاریخی شمس و طغرا تالیف محمدباقر میرزا خسروی" نوشته است 174 . نیز دکتر کریستوف بالایی شمس و طغرا را "رمانی تاریخی" دانسته است 175 .
در رمان تاریخی ، اگر چه تاریخ با داستان می آمیزد و اشکال متنوع و گوناگونی از این آمیزش به دست می آید ، اما در اغلب آنها چشم انداز اصلی واقعه ای تاریخی است که اساس رمان قرار گرفته است و پیرنگ داستان بر آن گذاشته می شود . از این نظر گسترش و تکوین رمان تاریخی همیشه بسته به این حوزه و چشم انداز واقعه ی تاریخی است 176 . البته داستان تاریخی ، نویسنده ی مجرب و کارکشته ای می خواهد که بتواند نه تنها مردان گذشته را زنده کند و رفتار و افکار و تصورات غریبشان را ترسیم کند ، بلکه محیط زندگیشان را از نو بسازد و زبانشان را فراگیرد . آری این نویسنده باید قدرت تخیل غول آسایی داشته باشد 177 . قدر مسلم خسروی اگر چنین قدرت تخیلی در کنار انبوه اطلاعات تاریخی نمی داشت معلوم نبود بتواند یک رمان ماندگار تاریخی بیافریند . او ماجراهای قصه را در زمان خاصی از تاریخ ایران تخیل می کند و سعی می کند اطلاعات مستند و مناسب با آن مقطع تاریخی را در قالب قصه درج نماید . " قصه فرضاً در زمان سلطنت اباقاخان و احمد تکودار اتفاق می افتد ولیکن حوادث تاریخی تا حدی به زمینه ی قصه احاله می شود " 178 . خسروی در تاریخ خوانده است که سعدی در همان عصری زیسته که مقطع تاریخی اتفاقات رمان با آن انطباق می یابد . نیز می داند که از همعصرانی که با سعدی آشنایی و مراوده داشته اند برادران جوینی اند . لذا با استناد به آنچه در تاریخ روی داده شخصیتها را می آفریند و با هم دیالوگ و بازی می دهد . آنچه در صفحه ی38 جلد یک شمس و طغرا چاپ معرفت آمده متکی به تاریخ است : و در این دوره یک بار نیز سفری به مکه کرد و از راه تبریز به شیراز بازگشت و چنانکه از مقدمه ی رساله ششم از آثار منثور شیخ سعدی برمی آید ، وی در این سفر با شمس الدین صاحب دیوان جوینی و برادرش ملاقات نمود و در خدمت اباقاخان به عزت و احترام پذیرفته شد و او را از مواعظ خود برخوردار نمود 179 .
به درستی ، شمس و طغرا رمان تاریخی خوانده شده ، چرا که جا به جا تاریخ است که همراه با اضافات یا تصرفهایی داستان شده . اتابکان فارس و شرح حکومت آنان ، مقدمات تفصیلی تاریخی ، اتابکی یافتن آبش خاتون ، نسبت دیلمی ها با شمس ، شخصیت های تاریخی چون سعدی و شمس الدین صاحب دیوان و پهلوان محمد نجار که اصالت تاریخی دارند ، از نمونه های اهتمام خسروی به خلق رمان تاریخی اند . در صفحه ی 248 از جلد اول چاپ معرفت ، اطلاعات تاریخی ارائه شده در باره داراب دوم و لشکرکشی اسکندر یونانی به ایران و رسیدن به استخر ، نشان از روح تاریخگرای خسروی و تمایل به نگارش رمان تاریخی است . نمونه دیگر در همین بخش ، خوانندگی طائیس یونانی در مورد حملات قبلی ایرانیان به یونان برای تحریک غضب یونانیان و سپس اقدام او به آتش زدن تخت جمشید است . این بیان تاریخ در دل رمان ، 10 صفحه یعنی تا صفحه 257 به طول می انجامد . در واقع این روش نویسنده است که در فرصتی که سیر طبیعی داستان اجازه می دهد شرح بسیار مفید و جالبی از تاریخ و جغرافیای هر یک از شهرهای ایران و یا کشورهای دیگر شرق که با موضوع داستان ارتباط دارند و آثار و اماکن تاریخی هر محل از روی مشاهدات و تحقیقات خود یا به استناد قول علمای تاریخ و جغرافیای اسلامی به دست می دهد 180 .
توجه نویسنده به جغرافیای تاریخی به سرزمین ایران محدود نمی ماند بلکه اگر حوادث داستان قهرمانان را به دیگر کشورها کشاند ، وی از شرح تاریخ و جاهای دیدنی این نقاط نیز غافل نمی شود : مانند آنچه در باره دمشق (کلاله ، 1/ 257-259) 181 ، بیت المقدس (کلاله ، 1/261) ، قاهره و اسکندریه (کلاله ، 1/292و 293، 2/6) ، اهرام مصر ، ابوالهول ، جزر و مد نیل (کلاله ، 2/7 و 8) ، نجف ، کوفه و بصره ( کلاله ، 3/ 172-175) ، حتی ونیز و تاریخ حکومت آن (کلاله ، 2/ 2و3) نوشته است . این خصیصه در رمان خسروی چشمگیر است و در داستان او تاثیری آشکار داشته است 182 .
در هر حال شوق نویسنده به موضوعات تاریخی و آثار باستانی مسلم است . آیا نمی توان گفت در آن دوره دشوار از تاریخ ایران که وی در آن می زیست و یا هنگام نمایش عصر پروحشت استیلای مغول که در باره آن می نوشت توجه به این گونه آثار تمدن و فرهنگ گذشته ستایشی است از روزگار عظمت کشورش یا مایه ی تسلایی در عهد ضعف و انحطاط ؟ 183 دلبستگی نویسنده به سرگذشت بلاد و ساختمانهای دیرنده در هر جا لطفی خاص به رمان بخشیده که مهمتر از همه تکمیل روح و فضای تاریخی داستان است ، هر چند ، گاه این شیفتگی عنان قلم را از کف او ربوده و سخن را در این مورد به اطناب کشانده است . یاد گذشته ی فیروزآباد (کلاله ، 1/82 و83 ، 2/155) ، قلعه ی دختر در آن دیار (کلاله ، 2/17) ، بقعه شاه چراغ ( کلاله ، 1/104) ، باغ تخت (کلاله ، 1/137) ، قصر ابونصر (کلاله ، 1/138) ، پهن دز(کلاله ، 1/ 173) ، تخت جمشید (کلاله ، 1/184، 187و188) ، شهر استخر و قلعه های نزدیک آن (کلاله ، 1/183، 188 و 189) مشهد ام النبی و مسجدی از بناهای اتابکان ( کلاله ، 1/189و190) و بند امیر در حوالی شیراز (کلاله ، 3/186و187) نمونه هایی است از صحنه نگاریهای خسروی از آثار تاریخی 184 .
مآخذ و پی نوشتها
146. Addison
147 . Steele
148. قصه نویسی ، ص117 .
149 . همان ، ص 118و119.
150 . همان ، ص 116و117.
151 . همان ، ص55 .
152 . همان ، ص 24 .
153 . بیشتر در انگلستان البته .
154 . قصه نویسی ، ص37 .
155 . همان ، ص 55 و 56 .
156 . نقل از : تاریخ اجتماعی هنر ، آرنولد هاوزر ، ترجمه : امین مؤید ، 1362 .
157 . صد سال داستان نویسی در ایران ، ج1، ص 26 و 27 .
158 . ادبیات نوین ایران ، "تاثیر قصه ها و افسانه های عامیانه در ادبیات نوین ایران " ، ل . پ . الول –ساتن ، ص155و156. الول ساتن (Elwell-Sutton) استاد زبان فارسی دانشگاه ادینبوروی انگلیس بوده است (همان ، ص13) .
159 . از صبا تا نیما ، ج 2 ، ص239 .
160 . ادبیات نوین ایران ، "تاثیر قصه ها و افسانه های عامیانه در ادبیات نوین ایران " ، ص156 .
161 . شمس و طغرا ، کانون معرفت ، ج1، مقدمه ، ص21 .
162 . می توان گفت در نوشته ی خسروی – تقریباً – هیچ استفاده ای از نقطه و نشان و آنچه علائم سجاوندی نامیده می شود صورت نگرفته است و ممکن است در صورت ضرورت ، نگارنده بعضی از علائم را هنگام نقل عبارات درج نماید .
163 . شمس و طغرا ، کانون معرفت ، ج1 ، مقدمه ، ص 21 و 22 .
164 . دیداری با اهل قلم ، ج2 ، ص 218 .
165 . همان ، ص221 .
166 . همان ، ص 185و 187 .
167 . همان ، ص188 و 189 .
168 . ر.ک: از نیما تا روزگار ما ، ص 223 .
169 . ادبیات داستانی ، ص696 .
170 . از صبا تا نیما ، ج 2، ص251 .
171 . همان ، ص252.
172 . فرهنگ داستان نویسان ایران ، ص72 .
173 . همان ، ص 173 .
174 . از صبا تا نیما ، ج2، ص246 .
175 . پیدایش رمان فارسی ، ص350 .
176 . ادبیات داستانی ، ص416 .
177 . هنر داستان نویسی ، ص 393 ( به نقل از سامرست موام) .
178 . ادبیات نوین ایران ، "نگرشی بر ادبیات نوین ایران " ، ص37 .
179 . تاریخ ادبیات در ایران ، دکتر ذبیح الله صفا ، 5 مجلد ، جلد سوم ، بخش اول ، تهران ، انتشارات فردوس ، چ هشتم ، 1370 ، ص 597 و 598 .
180 . از صبا تا نیما ، ج2، ص 246 .
181 . یعنی : شمس و طغرا ، چاپ (دوم) کلاله ی خاور ، جلد اول ، صفحات 257 تا 259 .
182 . دیداری با اهل قلم ، ج2، ص215 .
183 . همان ، ص 214 .
184 . همان ، ص214و215 .