تأثیرپذیری رمان شمس و طغرا از ادبیات فارسی
تأثیرپذیری رمان شمس و طغرا از ادبیات فارسی
محمدحسن صنعتی
جایی از شمس و طغرا ، طغرا که تمایل دارد شمس در سفر آنها به مقر ایلخانی همراهیشان کند به او "حسن طلب" می آموزد : " لابد ]پدرم[ در ضمن صحبت هم از بی کسی شکایت خواهد کرد که امینی ندارم زن و بچه خود را باو بسپارم و باردو برساند . شما آنوقت می توانید حسن طلبی برای این خدمت نمائید " (معرفت ، 1/216) . گرایش به ادب و استفاده از ادبیات در بیان برخی از دیگر اشخاص داستان نیز وجود دارد . "برخی از اشخاص داستان در رمان خسروی از یک نظر خاص در خور توجهند و آن ذوق شعر و شاعری است . بی گمان طبع شعر و شخصیت و قریحه ادبی نویسنده و به عبارت دیگر پسند او یا سلیقه زمان موجب آمده که قهرمانانِ محبوب خود را در داستان به هنر شعر و شعرشناسی و نکته گویی ادبی و نیز به خوشنویسی و دیگر هنرهای ظریف آراسته گرداند105 " . مثلا شمس برای طغرا شعر می سراید و آن را به خط خوش می نویسد (کلاله ، 1/65 : دل من بجز هوایت به جهان هوس ندارد ...) . طغرا نیز غزل او را بی جواب نمی گذارد (کلاله ، 1/70 : من به چشم خویش خوارم گرچه در گیتی عزیزم ... ) . طغرل – فرزند شمس – و هما هم شاعرند . عشق طبع آنها را نیز شکفته است و پیامهای عاشقانه شان را به شعر در می آورند (کلاله ، 3/26، 27: خدا چو خواست کند پادشه گدایی را ... ، 3/31، 32 : شکست ناله من قدر صوت بلبل را ... ) . اطلاعات ادبی بهاء الدین محمد حاکم اصفهان (کلاله ، 1/197: در موقعی که روزه داران چشم به رحمت افق دارند ... بازا کز انتظار تو چشم امیدوار / چون گوش روزه دار بر الله اکبر ست) نمونه ای از ذوق ادبی نویسنده است که در اشخاص داستان مجال بروز یافته است . شخصیتهای داستان گاه با هم مشاعره می کنند . طغرا چشمش که به فردوس می افتد می گوید : "مرغ سلیمان چه خبر از صبا" و او می گوید : "خوف مکن ساز دلت پر رجا" (معرفت ، 1/83) و گاه بیان شعرا را استشهاد می کنند. خرم به شمس می گوید :
" مگر نشنیده ای که حضرت شیخ استاد ما فرموده : مزن با سپاهی ز خود بیشتر / که ابله زند مشت بر نیشتر . و نیز در کتاب دیگرش فرموده : هر که با فولاد بازو پنجه کرد / ساعد سیمین خود را رنجه کرد" (معرفت ، 1/36) .
شخصیتهای رمان گاه به نکته سنجی های ادبی می پردازند . طغرا ضمن اشاره به آموزشهای دینی و هنری بی بی فردوس می گوید : " اینها هم وقتی خاطر را مشغول و سرگرم می نماید که دلش گرفتار غمی نباشد ببینید شاعر چه ملتفت این نکته بوده و گفته : " در مهر تو با جمله جهان دشمنم ایدوست / ترسم زتو مشغول نمایند خیالم " (معرفت ، 1/51) و گاه تک مصراعی زیبا در بیانشان درج می نمایند . شمس ، شدّه ای 106 به طغرا می دهد و می گوید : " بگیرید و بسر کشید زیرا که خوب می دانم رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری" (معرفت ، 1/52) . یا خرم به شمس می گوید : " هر دردی هم بموقع مقدر علاج خواهد شد ناگاه دستی از غیب پدید آید و کاری بکند " (معرفت ، 1/132) .
یکی از نشانه های تأثیرپذیری نثر خسروی از ادبیات فارسی ، نثر مسجعی است که در بخشهایی از نوشته او جلب توجه می کند : "خواجه را تهنیت می گویم بوجود این چنین پسری حقا که سلاله شیران و نتیجه دلیران است" (معرفت ، 1/72) 107 . در مورد آرایشهایی که در نثر خسروی دیده می شود ، نظر غلامحسین یوسفی این است که " اسلوب گلستان سعدی را به یاد می آورد و از این نظر ، نثر کتاب با زمان وقوع حوادث پیوستگی می یابد" 108 . نویسنده جامعه ای را نمایش داده ناامن و گرفتار ستم بیگانه. گلستان سعدی نیز تا حدودی چنین احوالی را نشان می دهد 109 . آنچه از سرگذشت سعدی در رمان به او نسبت داده شده ، گاه عیناً همان چیزی است که در سخن سعدی – خارج از رمان – نیز آمده.
- شیخ ]در مورد زن گرفتن برای خرم[ فرمود نظیر آن زنی نباشد که در حلب به من دادند که در گلستان آن را حکایت کرده و این بیتها را در آن باب گفته ام :
زن بد در سرای مرد نکو هم در این عالم است دوزخ او
زینهار از قرین بد زنهار وقنا ربنا عذاب النار (معرفت ، 2/73و74) .
- اسیر فرنگ شدم در خندق طرابلس با جهودانم به کار گِل بداشتند . یکی از رؤسای حلب ... بر حالت من رحمت آورد و به ده دینار از قیدم خلاص کرد و با خود به حلب برد و دختری که داشت به نکاح من درآورد به کابین صد دینار . مدتی برآمد . بدخوی ستیزه روی نافرمان بود. زبان درازی گرفت و عیش مرا منغص داشتن .
زن بد در سرای مرد نکو... (گلستان سعدی 110، ص 79) .
اما با توجه به اینکه شمس و طغرا یک اثر داستانی است ، مناسب است تا در سخن از تأثیرپذیری خسروی از ادبیات فارسی ، این تأثیر از طریق طرح شباهتهای رمان شمس و طغرا و منظومه ها و منثورهای مشابه مورد بررسی قرار گیرد . مثلا در این رمان ، که عشق پاک موضوع محوری آن است ، مانند بسیاری دیگر از داستانهای کهن فارسی ، شراره عشق به نگاه اول در دلها افروخته می شود . "عشق شمس و طغرا (کلاله ، 1/ 34) ، شاهزاده مصری به طغرا ( کلاله ، 1/264) ماری و شمس (کلاله ، 2/ 5و6، 53) ، محمد و فردوس (کلاله ، 3/89) ، فردوس و ملک زاده مصری (کلاله ، 3/157) جرقه ای است از یک نگاه در دیدار نخستین . به تعبیر نویسنده ، گویا ارواح در عالم ذر با هم علاقه ای پیدا کرده اند که در این دنیا به محض ملاقات با هم مهربان می شوند (کلاله ، 3/121) " 111 .
دکتر کریستف بالایی – از محققانی که ضمن تحقیقی پیرامون "پیدایش رمان فارسی112" به شمس و طغرا نیز پرداخته است – معتقد به تأثیرپذیری وسیع این رمان از داستان امیرارسلان رومی است و می نویسد : " داستان مسیر زندگی قهرمان اصلی را دنبال می کند و با ازدواج او به پایان می رسد 113 . صحنه ها هرگز با تولد آغاز نمی شوند اما همواره با مراسم ازدواج به پایان می رسند " . نظر وی که محققی فرانسوی است در حالی ابراز می شود که شباهتها میان این دو اثر در آن حد نیست که بتوان سخن از تأثیرپذیری شمس و طغرا از امیر ارسلان به میان آورد . امیر ارسلان با سخن از خوانهایی که در آنها دیو جادوگر نمودار می شود ، جزء ادبیات عامیانه قرار می گیرد و رنگی که گرایش به حکایت و قصه در آن ایجاد کرده و آن را مناسب شبهای دراز زمستان و گاه قصه گویی مادر بزرگها گردانیده آن را از شمس و طغرا متفاوت می کند . دیگر اینکه در شمس و طغرا داستان با ازدواج پایان نمی یابد بلکه با پیوندهای دیگری ادامه پیدا می کند . پس از ازدواج شمس و طغرا ، رمان تا مرگ طغرا ادامه می یابد و پس از مرگ طغرا با زندگی ماری و شمس و سپس عشق فرزندشان طغرل – که شمس از شیرخوارگی هما را برای او درنظر گرفته – به هما ادامه پیدا می کند.
در بین آثار منظوم نیز لیلی و مجنون نظامی به عنوان الگوی رمان شمس و طغرا مورد توجه مؤلف از صبا تا نیما قرار گرفته : " صبر و تحمل شمس و طغرا و ماری در عشق و گریه و زاری و بیتابی عشاق و حال شمس در مرگ طغرا و سوگواری وی بر سر معشوقه حال مجنون را در فراق و مرگ لیلی به خاطر می آورد " 114 و به نظر نگارنده ، این قضاوت ناشی از آن است که یکی از وجوه شباهت بین این دو داستان – با عدم ملاحظه وجوه فراوان تفاوت – اعتبار یافته و مهم تلقی گردیده است .
در بین آثار منظوم ، خسرو و شیرین و در بین آثار منثور ، سمک عیار شباهتهای فراوانی با شمس و طغرا دارند . این شباهتها در آن حد است که می توان احتمال داد خسروی از این دو داستان تأثیر پذیرفته باشد . ماجراهای هر دو داستان پیشین چون ماجراهای شمس و طغرای شیرازی در عراق عجم روی می دهد ، نخستین به مدائن و قصر شیرین باز می گردد و دومی به شیراز 115 . البته خسروی سعی کرده است رمانی به شیوه رمانهای ترجمه شده بنویسد ؛ اما به قول مؤلف از صبا تا نیما ، نباید انتظار داشت که خسروی در این اثر ادبی خود که نخستین آزمایش در طرح یک داستان تاریخی به روال نویسندگان غرب است ، بتواند رشته ی ارتباط خود را با سنن داستان نویسی قدیم به کلّی گسسته و دفعتاً رستاخیزی در رمان نویسی ایرانی پدید آورد و همین قدر کافی است که او اولین قدم را برداشته و راه و رسم تمرین و پیشرفت در این زمینه را به اخلاف خود بازنموده است " 116 .
مآخذ و پی نوشتها
105. دیداری با اهل قلم ، 1357-1358، ج2، ص208و209.
106. جامه زردوزی شده ( فرهنگ معین) .
107. در این باره ، در بحث از "زبان" مطالبی خواهد آمد.
108. دیداری با اهل قلم ، ج2، ص 228و229.
109. همان ، ص215و216.
110. گلستان سعدی ، تصحیح : محمدعلی فروغی ، تهران ، انتشارات ققنوس ، چاپ اول ، 1362.
111. دیداری با اهل قلم ، ج2 ، ص200.
112. در کتابی به همین نام .
113. پیدایش رمان فارسی ، ص470.
114. از صبا تا نیما ، ج2، 249و250.
115. ر.ک : سمک عیار ، فرامرز بن خداداد بن عبدالله الکاتب الارجانی ، با مقدمه و تصحیح : پرویز ناتل خانلری ، 5 مجلد ، تهران ، مؤسسه انتشارات آگاه ، ج1 ، چاپ پنجم ، زمستان 1362 ، مقدمه ، ص هفت.
116. از صبا تا نیما ، ج2 ، ص251.