علم برتر از عمل
علم برتر از عمل
علم فضل داشته است بر عمل . فرشتگان اهل عمل بودند ، آن هم عملی چون عبادت ، که خداوند فرموده است " وما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون " ؛ " خلق نکردم اجنه و انسان ها – یعنی همه را – مگر برای اینکه عبادت کنند" و چه کسی جز خدا و تنها خدا شایسته ی پرستش است ؟ در کارنامه فرشتگان چنین پیدا بود که طولانی مدت چندان که در حساب نیاید ، دست کم به حساب بشر در نمی آید و با همه ی وجود و با حضور قلب عبادت کرده بودند ، بی وقفه و به طور مستمر و پیوسته هم عبادت کرده بودند . از این همه تأکید بر عبادت می توان فهمید که چه بسا تنها عبادت ، عمل به حساب می آید و نه هر جور عملی . اما پرده ها که کنار می رود معلوم می شود که یک جا آدم گوی سبقت را از فرشتگان یعنی مقربان بارگاه الهی در ربوده است و آن در دریافتن علم اسماء بوده . انسان به اسماء خداوند پی برده بوده است . و دقیقه ی این همه اینکه علم ، در فضل فضل داشته بر عمل .
میبدی ( کشف الاسرار و عده الابرار ، چ6، تهران ، امیرکبیر، 1376، ج1، ص138و139) می گوید : فضل علم برتر از فضل عمل است که فریشتگان بر آدم فضل داشتند به درازی ایام طاعت و فراوانی طاعت و عبادتِ بی فَترت ، و آدم بریشان فضل داشته به یک علم ، و آن یک علم از عبادت ایشان به حکمِ الله مِه آمد و فریشتگان با آن همه عبادت ، فضل آدم بر خود به سبب آن یک علمِ اسماء بدانستند .
روشنفکران و دو مواجهه با روستا
بعضا چنین به نظر رسیده – شاید هم رسانده شده – که روشنفکر نوعی دورویی دارد در قبال روستا و عوام :
مردم روستا مثل عوام دیگر ایرانی ، هم مهر روشنفکران را بر می انگیزند و هم بیزاری آنها را بر می انگیزند . روشنفکران به سود آنان جهت گیری طبقاتی کرده و در برابر قدرت حاکم مقاومت می کنند ، ولی سادگی ، خرافه و باورهای کهنه ی آنان را به طعنه و طنز می گیرند (علی تسلیمی ، گزاره هایی در ادبیات معاصر ایران ، چ1، تهران ، اختران ، 1383، ص131و132) .
و من بر این گمانم که اسم این واکنشِ روشنفکرها لزوما دورویی نیست ، هر چند گوینده هم صراحتاً بر این رفتار دوگانه نام دورویی ننهاده .
چرا دهخدا تکریم نشد؟
علی اکبر دهخدا با آنکه در تاریخ معاصر و تحولات اجتماعی و سیاسی ، ادبیات ایران و عرصه ی پژوهشیِ فرهنگ عامه و فولکلور خدمات شایان توجهی کرد و اکنون نیز اگر در کتابخانه ی بسیاری از اهالی تحقیق و نویسندگی ، دوره هایی از لغت نامه ی مفصل و کارآمد و امثال و حکمِ گردآمده ی او نباشد ، منابعی که او از خود به یادگار گذاشته ، به هر طریق – از جمله در فضای مجازی - مورد استفاده ی ناگزیر قریب به اتفاق دانشمندان و پژوهندگان است ، خود چندان که باید و شاید و در خور است شهرت نیافته و تکریم نگردیده است . این هم از بازی های روزگار است .
البته و مع الوصف ، تلاش های پراکنده ای برای شناختن و شناساندن دهخدا صورت گرفته است که کتاب دهخدا و لغت نامه (مریم میرشمسی ، چ1، نشر قطره ، 1403، 728صفحه) در مورد اثری که در دل تلاطم های خوف انگیز سیاسی نوشته شده ، از آن جمله است :
پس از کودتای 28 مرداد 32 به او ظنین شدند که به حسین فاطمی ]وزیر امور خارجه دولت مصدق[ پناه داده بوده . چندین جلسه بازجویی اش کردند و تا آخر عمر مغضوب حکومت پهلوی قرار گرفت (ر. ک : مریم شبانی ، " آرامش در طوفان" ، اندیشه پویا ، س13، ش94، دی و بهمن 1403، ص102و103) .
دستار بند دوتار نواز
حاج قربان سلیمانی از مشاهیر موسیقی اصیل ایران است که حکایت نوازندگی و انگشتان سحرگرش از خراسان و ایران تا جشنواره هایی چون آوینیون فرانسه شهرت یافته است ، پیرمردی روستایی و شال بند که همه می دانستند بی وضو نمی نوازد . زندگی او پر از زخمه هاست و راز و رمزهایی که در خود نهان می داشتند تا جز بر اهل معنی مکشوف نگردند :
- به خاطر حکم اسلام مدتی تار را کنار گذاشتم .
- نشستم ، به مردم نگاه کردم و منتظر شدم تا آهنگ بیاید
(ر. ک : سلمان نظافت یزدی ، " سوگند به تاکستان" ، اندیشه پویا ، همان ، "صص88 – 93" ) .
خان گزیدگی
اغراق نکرده ام اگر بگویم مخالفت با خان و خان زادگی و نظام خان خانی یکی از محورهای ارزشی و ثابت انقلاب اسلامیِ سال 57 بود که وقتی تصمیم گرفته شد برای شادشدن مردم یا سالم شدن شان یا نرفتن شان سمت چیزهای بدبد و شاید ده دلیل و صد دلیل دیگر در بوق ورزش بدمیم و برای ممد بوقی ها کرنا بیاوریم ( منظورم بیماری کُرُنا نیست و اشاره ام به سازی است به نام کرنای) ، از همترازی با شعارهایی مثل استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی افتاد ، خصوصا که دیگر فهمیده بودیم برای چرخیدن کار و تولید و صادرات و پول درآوردن و دادن حقوق کارمندها و کارگرها باید هوای خان ها و سرمایه دارها را هم داشته باشیم و تشکیلات و تشویقات راه بیندازیم تا سرمایه گذاری بیشتر شود ، از رونق افتاد . همزمان دیگر بد نمی دانستیم که با آن همه مقاله و برنامه ی سیدمرتضی آوینی علیه خان های گزنده و برای رفع آسیب خان گزیدگی و دفاع از خان گزیده ها ، به آدمها بگوییم ناصرخان و پرویز خان و امیرخان . بگذریم . "خان" میراث لفظی مغولان است که اگر چیزهای زیادی بردند ، یک چیزهایی هم گذاشتند . یکیش کلمه ی خان است .
ظاهرا زندگی ایلی و کوچ نشینی و خانخانی در نتیجه ی حمله ی مغول به ایران گسترش یافت و واژه ی "خان" نیز که اصل آن " قاآن" بوده بازمانده ی همان دوران است ( حسین بشیریه ، جامعه شناسی سیاسی ، تهران ، نشر نی ، 1385، ص284) .
شکست روسیه با بِرنو
- یعنی ممکن است ؟
- ممکن که نیست . لااقل الآن ممکن نیست . اصلا چرا؟ وقتی شریک راهبردی است ؛ یعنی حاضر است منافع ما را به دلیل داشتن عهد و پیمان و کماکان پای بندی به پیمان ، برمنافع ملی خودش ترجیح بدهد . پیمان داریم ناسلامتی !
با این حال ، جوری که نقل می کنند یکی از شاهان ایران حدودهای سال 1328ه.ش. خواب شکست دادنِ روسیه با تفنگ برنو را دیده . یا می دیده .
تعریف می کنند " محمد رضا در فکر بستن راه ارتش سرخ در پیشروی احتمالی اش به سمت جنوب بود ، آن هم با استفاده از قشونی مجهز به تفنگ برنو ]در حالی[ که جیره ی سربازها به طور کامل به دست شان نمی رسید . علاقه ی شدید به تسلیحات و گرایش او به تکیه بر نظامی گری ، برای ارتش سرخ اسباب دردسر نشد. اما از عواملی بود که در سقوط خود او نقش داشت" ( محمد قائد ، ظلم ، جهل و برزخیان زمین ، 1391، ص306).