مسئولیت ، مشکلات دارد
مسئولیت ، مشکلات دارد
یک سنت سیئه که در یکی دو دهه اخیر بیشتر به چشم می خورد این است که هر مسئولی وقتی در انجام وظیفه اش و تحقق وعده هایی که داده بوده است در می ماند می گوید : ما تلاشمان را کردیم ، نگذاشتند . یا می خواستیم تلاش کنیم ، مانع شدند. و گویا فراموش کرده اند که مسئول می آید تا به اتکای توانمندی هایی که ادعا کرده مشکلات و موانع را از سرراه بردارد ؛ وگرنه ، هر کسی می تواند در منصب قرار گیرد و به جای خدمت کردن ، مصیبت مشکلات بخواند . و اگر منظورش این است که من به شرطی وارد می شوم که هیچ مشکل یا مانعی بر سر راه نباشد و پیشتر مشکلات برطرف شده باشند ، صدها نفر امثال بنده هم می توانند در پست قرار بگیرند . بعلاوه ، همان کسانی که از پیش بتوانند جاده صاف کنند و مشکلات را جارو نمایند ، توان ریاست هم دارند .
مثلا در موضوعات فرهنگی بعضا همه ی بار را با عذر و بهانه تراشیدن روی دوش تأثیر فرهنگ بیگانه و تهاجم فرهنگی می گذاریم و از خود سلب مسئولیت می کنیم ؛ حال آنکه خاصیت فرهنگ در نوردیدن مرزهای جغرافیایی و آمد و شد متقابل است . گاهی آنها تأثیر می گذارند و زمانی ما تأثیر می گذاشته ایم :
نقشمایه های انتزاعی و قرینه سازیهای تزئینی دوران اسلامی که همگی الهام گرفته از نقشها و طرح های پیش از اسلام اند ، در تزئین پارچه های اروپایی تاثیر بسزایی داشتند و به گفته آرتور پوپ ، " کسانی که طرح های ایرانی را می شناسند ، همین که داخل خانه های اروپایی می شوند ، در هر جا و هر گوشه نفوذ نقشهای ایرانی را می توانند تشخیص دهند (آرتور پوپ ، هنر ایران در گذشته و آینده ، ترجمه عیسی صدیق ، 1355، ص 33و34) .
سلجوقیان هم به هنر ایرانی اقبال می ورزیدند
سلجوقیان که نسب شان به سلجوق بن دقاق می رسد ، طایفه ای بودند از ترکمانان غز و خزر که در روزگار سامانیان در دشتهای خوارزم و سواحل دریای خزر در آن سوی رود جیحون سکونت داشتند . یکی از سران آنان که سلجوق بن دقاق نام داشت ، در اواخر سامانیان با طایفه خود به شهر جند از بلاد کنار سیردریا (سیحون) آمد و در آنجا اقامت گزید . پس از او پسرش میکائیل به جای وی نشست . پسران میکائیل پس از مرگ او قبیله را به حوالی بخارا کوچ دادند . چون سامانیان ایشان را از آنجا راندند آنان به ترکستان و به پناه بغراخان افراسیابی رفتند . پس از چندی حغری و برادرانش در قریه نور از دهستان های بخارا نشیمن گزیدند .
در حدود 416 هجری ترکمانان سلجوقی در ماوراء النهر سر به شورش برداشتند . سلطان محمود غزنوی بسیاری از آنان را بکشت و تا وقتی که زنده بود به آنان مجال عصیان نداد . اما با قدرتیابی فرزندش مسعود غزنوی ، در سال 426 هجری قریب ده هزار جنگاور به سرکردگی طغرل بیگ از ماوراء النهر به حدود خراسان آمدند و بالاخره توانستند در سال 429 مسعود را در دندانقان مرو شکست دهند و طغرل در نیشابور خطبه ی حکومت سلجوقی خواند (ر.ک : محمد جواد مشکور ، تاریخ ایران زمین ، تهران ، اشراقی ، 1372، ص 187و188) . ترکمانان سلجوقی نیز با آنکه همچون ترکان غزنوی تبار ایرانی نداشتند نسبت به هنر ایرانی اقبال می ورزیدند ؛ چنان که در دوره سلجوقی نیز کار کتابت و تذهیب قرآنها همچون گذشته پیشرفت زیادی کرد و نقوش ساده هندسی جای خود را به نگاره های گیاهی داد ... ( ر . ک : کیانوش معتقدی ، "عصر طلایی هنر کتاب آرایی ایران ، تأملی بر تذهیب مصحف در خاندان وَرّاق غزنوی(قرون چهارم و پنجم هجری) " ، آستان هنر ، شماره 1، تابستان 1391، "صص20-29" ، ص 21) .
کلمه و روح تاریخی
کلمه تدریجا می تواند روح و حتی صفت پیدا کند . دست کم صفت تاریخی .
و سبک در نویسندگی با ز یبایی کلمات تناسبی دارد . کلمات دارای روح و صفاتی هستند . این روح و صفات را زندگی طولانی کلمات در تاریخ به آنها اعطا کرده است . هماهنگ کردن روح و صفت کلمه یا جمله با روح و صفت اندیشه ای که هنرمند می خواهد بیان کند موجد سبک های نویسندگی است . لذا سبک یا استیل یک صورت جامد و خشک و خالی نیست (احسان طبری ، " در باره انتقاد و ماهیت هنر و زیبایی هنری " ، نخستین کنگره نویسندگان ایران ، ملک الشعراء بهار و دیگران ، 1385، ص 254) .
حجیت زبان
زبان حجیت دارد . یا می آورد .
امام رضا (علیه السلام) و امام جعفر صادق (علیه السلام) – بنا به نقل - به چندین زبان با مردم صحبت می کردند . آمده است که روزی اباصلت به امام رضا (علیه السلام) گفتند که شما به هر زبانی فصیح صحبت می کنید . امام جواب دادند که " وهل اتمام الحجه الا بمعرفه اللغات" . اولین بحث اصول فقه ما الفاظ است ( ابراهیم فیاض ، مردم شناسی تحول در علوم انسانی ، چ1، قم ، کتاب فردا ، بهار 1395، ص61 ) .
"شرق دور" با ما مشترکات فرهنگی دارد
اگر بخواهم مصداقا سخن بگویم باید از چین یعنی همان الصین نام ببرم ؛ که در بیان پیامبر مکرم اسلام (ص) ، مسلمانها توصیه شده اند علم را طلب کنند ولو در صین (چین) باشد ، یعنی دوردست ترین سرزمین در جغرافیای آن روزگار . ما در چنین سرزمین دوردستی هم حضور فرهنگی داشته ایم . نمونه اش مشترکات داستانی ما با آنها : نبرد رستم و اسفندیار .
رستم وقتی در جنگ با اسفندیار ، به طور هولناکی کوفته و زخمی می شود ، به سیمرغ پرنده افسانه ای پناه می برد . سیمرغ یکشبه رستم را به نزدیک درختی تنومند و شگفت در کرانه دریای چین می رساند و بدو یاد می دهد که چگونه از یکی از شاخه های آن درخت ، تیری برای پرتاب کردن به چشم اسفندیار بسازد .
این داستان و داستان های دیگری از شاهنامه ، داستان های مشابهی در ادبیات چینی دارند ، به طوری که می توان از آنها تعبیر به مشابه هایِ چینی داستان های شاهنامه کرد ( ر. ک : جهانگیر کویاجی ، " افسانه های شاهنامه و مشابه چینی آنها "، ترجمه جلیل دوستخواه ، شعر و ادبیات ، چ1، تهران ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پاییز1381، "صص110-147" ، ص119) .
ایران و چین ، شباهت در اسطوره ها
در جنگ رستم و سهراب و در داستانهای دیگر شاهنامه فردوسی ، مدخل های مختلفی هست که مطالعه در آنها ما را به مشابهت هایی قابل توجه میان داستان های مربوط به رستم در ادبیات ایران و چین می رساند ؛ و اینکه : ایران و چین سرزمین های ایرج و تور فرزندان فریدون اند . در نامه های پهلوانی و اسطوره ای ایران و چین ، از گونه شاهنامه و شی جی و فن شی بانی به همانندی های بسیار باز می خوریم ؛ نمونه را همانندی جهان پهلوان بزرگ شاهنامه ، رستم ، با لی چینگ ؛ نیز همانندی پور دلاور رستم ، سهراب ، با پور سلحشور لی چینگ ، نوچا ؛ یا همانندی گردآفرید ، دختری جنگجوی که مردانه با سهراب نبرد می آزماید ، با تنگ چیو – کونگ که او نیز دختری دلیر و مردافکن است که دل از نوچا می رباید . حتی دو پادشاهی که رستم و لی چینگ را به نبرد با پوران نیرومند و رزم آور خویش می فرستند – کاوس در اسطوره ایرانی و چُو در اسطوره چینی – هر دو پادشاهانی خودکامه و بیداد کیش اند (میرجلال الدین کزازی ، آب و آیینه ، چ2، تبریز ، آیدین ، 1397 ، ص199 . نبز در مورد دیگر شباهتهای تاریخی – فرهنگی چین و ایران ، ر. ک : صص195 – 201) .