سه شنبه 18 فروردین 94- 8:15کربلا
سه شنبه 18 فروردین 94-8:15
8:15 . ماشینی که می خواسته حاضر باشد تا هفت و سی راه بیفتیم،هشت و پانزده شده و نیامده.رادیوست یا تلویزیون ؟ صدای تغنی اش یا نوحه اش !! آدم را یاد سنگرهای عراقی می اندازد که همیشه در فیلمهای دفاع مقدسی نمادشان سازوآواز عربی بود . در لابی هتل منتظر اتوبوسیم.کارمند پذیرش که اولش هم فکر نمی کردم بیشتر از همان یک لا پیراهن تنش داشته باشد ،ماشین شاسی بلند قرمز و وق و گرانقیمتی دارد . شد هشت و نیم و دارد خوابمان می گیرد.مدیر کاروان می گوید برویم لب خیابان و ما درست نمی دانیم ،چون این در شان کربلایی نیست. از سواره روی جلوی کوچه ی منتهی به حرم که عبور می کنیم سلام می کنیم. کوچه،حرم نماست.ماشین با تاخیرآمده.
الرقیم سیاحی. مهجه سیاحی.سیاحی یعنی گردشگری. در معراج ،بین پیامبر واهل آسمان از "کوفان" سخن به میان آمده. روحانی مان دنبال وجه تسمیه است. عازم مسجد کوفه ایم.برای دیدن محراب ضربت خوردن علی باید صف بایستیم.. و بعد نمادی از اشکهای مولا بر دیوار.حدود هفت مقام است آنجا که همه اش نماز ندارد.شاید حداکثر مسلم بن عقیل سلام داشته باشد.و بعد محل به دار کشیدن میثم تمار.نماز ندارد و فقط زیارتنمامه دارد. جایی مکتبه الفقه الجامعیه داریم در مسیر. مغازه بزرگ "اولاد محمد دوس!" کوتاه شده ی "محمد دوست"؟ که ایرانی باشد لفظش؟با اتوبوس داریم می گذریم . واین یعنی روانشاسی با گرایش "در گذر " یا "گذرا" روحانی هم در باره مکانهای کوفه توضیح می دهد.
امام سجاد (ع) از مدینه می آمده اند اینجا. اعمال مسجد کوفه را بجا می آورده اند و بر می گشته اند.نماز مسجد کوفه با عمره های پیامبر هم ارز و هم ارج است. پس "ارز" و "ارج" یکی اند.و اگر کسی در حال نماز و اعمال کوفه بمیرد شهید مرده.این توضیحات همه در مسیر بود. مثل خوابی که می دیده ایم و فغکر می کردیم.بیداریم. و حالا رسیده ایم به کوفه.گنبد اول متعلق به میثم تمار است.می گویند آزمایشگاه جابر بن حیان هم همینجاست.اینجا نمازها را زائر اختیار دارد که تمام بخواند.مدیر کاروان دارد با کارتن ،آب توزیع می کند. خواب. کارتن خواب. خواب کارتنی . آب کارتنی. مدیریت یعنی این !که آب یادت باشد اما راه آوردن گوشی نه!چون پیش بینی و اطلاعرسانی نشده بود که تا کجا می شود دوربین آورد و از کجانمی شود دوربین یا گوشی آورد نه دوربین آورده ایم و نه گوشی. بی گوشی آمده ایم و خیلی ها آورده اند و حداکثر این است که اگر از جایی هم سخت گرفتند "امانات" هست که تحویل بدهند.بگذریم . خودکار و خودنویسم شده قلم نیم بند. و این هم مرقد میثم بن یحیی التمار.میثم تمر فروش.که همان خرما فروش باشد. در کودکی فکر می کردیم میثم،"تمبرفروش" بوده.تمبر پست. اما بعدا فهمیدیم تمر هندی را به علت شباهتش به خرما گفته اند تمر هندی!بگذریم.
در مكتب انسان ساز امام علی (علیهالسّلام) شخصیتهای بزرگواری وجود دارند كه هر یك از آنها در طول تاریخ الگویی برای جامعه بشری بودهاند. یكی از این شخصیتهای بزرگوار كه علاقه خاصی به علی (علیهالسّلام) داشت و حضرت علی (علیهالسّلام)هم متقابلاً وی را بسیار دوست میداشت، «میثم تمار» است. حیات پربار و شهادت افتخارآمیز او برای همه انسانهای آزاده و مسلمان درس و سرمشق و الهام است.
از سالهای آغازین زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست محققان نوشته اند:وی فرزند یحیی ست و از سرزمین «نهروان» كه منطقهای میان عراق و ایران است. بعضی او را ایرانی و از مردمان فارس دانستهاند.»
ابن حجر عسقلانی مینویسد:
«میثم برده زنی از بنی اسد بود . علی (علیهالسّلام) او را خریداری كرد و آزاد نمود.
وى شیفته آن بود که از محضر امیر مؤمنان على (ع) علم و حکمت بیاموزد. حضرت (ع) نیز که او را لایق و با استعداد یافت, دانش و حکمت هاى فراوانى به وى آموخت, حتى برخى اسرار را که به هر کس نمى توان گفت و آگاهى از حوادث آینده و بلاها و فتنه هاى زمانه را در اختیار او گذاشت. از این جهت میثم تمّار را صاحب سرّ امیر المؤمنین مى دانند
ابن حجر عسقلانی و شیخ مفید و عدهای دیگر از مورخان نوشتهاند:
حضرت علی (علیهالسّلام) روزی به میثم گفت: تو بعد از من دستگیر میشوی و به دار آویخته خواهی شد. روز سوم از بینی تو خون خواهد آمد و محاسنت از آن خون خضاب خواهد شد . تو بر در خانه عمرو بن حریث، جزء آن ده نفری خواهی بود كه به دار آویخته میشوند . چوبه دار تو از همه آنها كوتاهتر است. سپس حضرت آن نخله را به وی نشان داد و فرمود: تو بر آن به دار آویخته خواهی شد. میثم همواره كنار آن نخل میآمد و نماز میخواند و با آن نخل سخن میگفت. و به عمرو بن حریث میگفت: من همسایه تو میشوم ، برای من همسایه خوبی باش . عمرو به او میگفت: آیا میخواهی خانه ابن مسعود یا خانه ابن حكیم را بخری و نمی دانست که منظور میثم چیست.
این روایات نشاندهنده مقام معنوی میثم تمار در نزد حضرت علی ست.
در روایتی آمده است: «پس از آنكه میثم را نزد ابن زیاد آوردند، ابن زیاد به او گفت: تو باید از علی(علیهالسّلام) برائت بجویی و از او بدگویی كنی ... و الا دست و پایت را قطع میكنم و تو را به دار میآویزم میثم میگوید: من گریه كردم. ابن زیاد از علت گریه من سؤال كرد. گفتم: از قول و عمل تو گریه نمیكنم. از شكی كه آن روز از خبر مولایم بر من عارض شد گریه میكنم. ابن زیاد پرسید: مگر مولای تو چه گفته؟ که میثم جریان را نقل كرد، ابن زیاد گفت دست و پایت را قطع میكنم. اما زبانت را باقی میگذارم تا دروغ تو و مولایت را آشكار سازم. سپس دست و پای او را قطع كرد و او را بالای دار برد. او در بالای دار صدا میزد؛ ای مردم هر كسی میخواهد احادیث علی (علیهالسّلام) را بشنود جلو بیاید. مردم جمع شدند. عمرو بن حریث به عبیدالله بن زیاد گفت: میترسم او دلهای مردم كوفه را دگرگون كند و آنها بر علیه تو خروج كنند. عبیدالله دستور داد: برو زبانش را قطع كن .زبان او را قطع كردند و میثم به شهادت رسید.
ابن حجر عسقلانى درباره میثم تمّار مى نویسد:
میثم در سال آخر عمرش به مكّه مشرف شد و در مدینه خدمت اُمّ سلمه همسر رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله رسید و گفت و گویى میان ایشان صورت گرفت. وقتى او به كوفه برگشت و دستگیر و زندانى شد، به مختار ثقفى كه او هم در زندان بود، این گونه مى گوید:
تو به زودى آزاد خواهى شد و از مرگ نجات مى یابى و انتقام خون حسین علیه السلام را از كسانى كه قصد جان تو را كرده اند خواهى گرفت.ظاهراحضرت علی (ع) گفته اند:یا میثم تو در درجه ،به درجه ی منی! در زیارتنامه می خوانیم :"فلعن الله من قتلک و لعن الله من قطع لسانک...لعن الله من صلبک بجذع النخله." تو را به صلیب کشیدند.
جایی عکس و پوستری از رهبری.با این فرمایش از ایشان:"الجهاد علی الصهاینه واجب".جایی هم خانه ی علی که مردم برای دیدن می روند.و بعضی دعوا دارند که چرا راه نمی دهید؟ روحانی که اینجا را زیاد دیده می گوید:" کوچه تنگ است." می گوییم:" باشد.می بینیم." امکان تحویل گرفتن کفش ندارند. سبد می دهند . سبد 188. به اندازه ای که جا می گیرد کفشها را فله ای می ریزیم داخل سبد."تسلیم الموبایل و الکامیراو مکبر الصوت" اگر موبایل و دوربین و بلندگو داری تحویل بده. اتوبوسهایی که زائران را می آورند برای راحتی و سرعت شناسایی شماره گذاری شده اند."اتوبوس 536".ورود به مسجد کوفه از "باب الثعبان" . وجه تسمیه اش را نمی دانم وقتی ثعبان را به معنی مار و اژدها می فهمیده ام..دورکعت در مقام حضرت ابراهیم (ع)می خوانیم.جایی محل ساختن کشتی نوح است. سنگ کاری کف اینجا سرد است. چرا؟کویری است؟ندانم. شاید هم اینچ کاری شده. باز هم ندانم. اینقدر هست که اگر سرد نباشد از تف گرما داغ و سوزان خواهد بود و مردم با کفش خواهند رفت و این خلاف ادب و شاید خلاف آداب خواهد بود.عجیب است که هرم برخاسته یا بازتابیده از نور منعکس شده از روی سنگها داغ است. ممکن است سردی سنگ از سفیدی کامل سنگها باشد که نور و طبیعتا حرارت را بازمی تاباند و در خود نگه نمی دارد.
مقام حضرت آدم دو رکعت نماز دارد.مردم می آیند تیغه یا ستون وسط این محوطه را زیارت می کنند در حالی که خبر برای زیارت نداریم.حضرت آدم اینجا کلمات مقدس را گرفته. الهی یا حمید بحق محمد... "السلام علی ابیناآدم و امنا حوا"یعنی پدر بزرگ همه ی ما آدم و مادر بزرگمان حواست.چگونه تکریم شان می کنیم؟و بعد مقام جبرائیل که وقتی با پیامبر آمدند دو رکعت نماز خواندند.نمازش هم دو رکعت است.مقام امام سجاد (ع) مربوط به مکانی ست که که امام سجاد گاهی از مدینه می آمده اند برای زیارت.آنقدر اینجا کاروانها گروه گروه به مقامهای مسقف پناه آورده اند از آفتاب نسبتا تند و مشغول دعا خواندن اند که صدابه صدا نمی رسد چه رسد به صدای مسئول کاروان!به پیروانش یعنی اهل قافله اش.مقام نوح هم دو رکعت نماز دارد.
طرح مسجد شبیه مسجد اموی دمشق است.با این تفاوت که سقف آن ظاهرا کوتاهتر است.حاج آقایی که به او نمی آید این حرفها،پرس و جو می کند که این مسجد کوفه از اول همین طور بوده ؟من بیشتر احساس می کردم خسته شده.ضریح مسلم بن عقیل بزرگ و پروپیمان است.با دری با شکوه که رسیدگی شده.همراهان هنوز جرات نکرده اند از کاروان جداشوند تا برویم دیدن خانه علی(ع).